شهید فرامرز غفار پور

محل تولد: چهارمحال‌و‌بختیاری - شهرکرد

پردیس محل تحصیل: چهارمحال‌و‌بختیاری - شهید رجایی

رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی

شهادت: 1365/04/31

محل شهادت: خاک عراق - جزیره مجنون

عملیات: جبهه‌های حق علیه باطل

عمر کوتاه و محدود خود را با سرگرم شدن به مسائل مادی و انحرافی دنیا و به روی آوردن به لذت های پوچ و زود گذر آن تلف نکنیم. همگی ما بار مسئولیت های بزرگی را بر دوش داریم با مسئولیت مسلمان بودن ، بار مسئولیت شیعه بودن ، بار مسئولیت پیرو علی ( ع) و پیرو حسین (ع) بودن ، بار مسئولیت وارث خون ده ها هزار شهید و صد ها هزار مجروح بودن.

شهید فرامرز(جمشید) غفارپور در سال1343 در خانواده ای مذهبی و معتقد به اصول اسلامی به دنیا آمد. از کودکی کنجکاو، پرتلاش و دوست دار کمک به دیگران بود. پس از سپری کردن دوران شیرین کودکی، دوران ابتدایی،راهنمایی و دبیرستان را با موفقیت پشت سر گذاشت. در طول دوران تحصیلش همواره در کلاس رتبه اول یا دوم را کسب می کرد و همیشه به دیگر دوستانش در خواندن دروس کمک می کرد. پس از گرفتن دیپلم در آزمون سراسری شرکت کرد و به تربیت معلم راه پیدا کرد و دوران دو ساله آموزش را طی کرد. در طی این دو سال یک بار در زمستان سال64 به جبهه رفت و مدت45 روز در جبهه نبرد حق غلیه باطل به مبارزه پرداخت. پس از بازگشت خود را برای دادن امتحانات آماده کرد و در پایان امتحانات برای دومین بار به جبهه اعزام گردید که هنوز 9 روز از رفتنش به جبهه نمی گذشت که در روز سی و یکم تیرماه سال1365 در جزایر مجنون به شهادت رسید و روح بلندش به سوی معبودش به پرواز درآمد و با شهادت خود درس آزادگی و جوانمردی به پیروان راه خویش داد.
از خصوصیات اخلاقی این شهید این که همواره به نیکی کردن به پدر و مادر سفارش می کرد و همیشه سعی بر انجام کارهایی داشت که پیشرفت خود و دیگران در گرو آن باشد. همواره بعد از خواندن نماز، رزمندگان را دعا می کرد و پس از آن به قران خواندن مشغول می گشت. به کارهای هنری عشق می ورزید و قبل از این که به جبهه برود، هدایایی را با دست خود درست کرد و برای دوستان و آشنایان فرستاد، گویی که از شهادت خویش آگاه بود و یادگاری را برای خود می خواست بر جا گذارد. همواره خود را در جریان رویدادهای روز قرار می داد و از طریق رادیو، روزنامه و تلوزیون از آن ها باخبر می شد. به خواندن نماز جماعت تأکید داشت، جنگیدن در راه خدا، شهادت و ایثارگری را مایه سعادت می دانست و از خداوند می خواست که اگر لیاقت دارم، مرا به شهادت و دیدار خود نائل گردان.

ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین الذین اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون بقره ۱۵۶_۱۵۴ وکسانی را که در راه خدا کشته میشوند مرده نخوانید بلکه زنده اند ولی شما نمیدانید و قطعا شمارا به چیزی از قبیل ترس و گرسنگی و کاهشی در اموال و جان ها و محصولات می آزماییم و مژده ده شکیبایان را همان کسانی که چون مصیبتی به آنان برسد میگویند ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز میگردیم.
به نام خدا و با سلام به پیشگاه امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و با درود بی کران بر امت قهرمان و شهید پرور ، اکنون که به امید خدا عازم به جبهه هستم ، فرصت را غنیمت شمرده ، مسائلی را که به نظرم میرسد با شما خواهران و برادران عزیز در میان می گذارم. برادران و خواهران عزیز قبل از هرچیز ، باید که شکر خدا را به جای آوریم که بر ما منت گذاشت و ملت و کشوری را که میرفت تا در منجلاب های بدبختی و بیراهه های ضلالت غوطه ور گردد ، به یکباره مورد لطف و عنایت خویش قرار داد و انقلابی عظیم که می رود تا تمامی کاخ های ظلم و شرک را سرنگون کند بنیان نهاد ملت مسلمان ایران در برهه ی حساسی از تاریخ قرار گرفته ایم . اگر نتوانیم خود را با این حرکت الهی هماهنگ کنیم، اگر نتوانیم وظایف خطیر و حساس خود را درک کنیم ، اگر نتوانیم خود را با اسلام مانوس سازیم و اگر نتوانیم خود را به خدا نزدیک گردانیم و بلاخره اگر نتوانیم خود را به سیل خروشان ملت پیوند دهیم ، مورد خشم و غضب الله قرار خواهیم گرفت. برادران و خواهران عزیز ! تقاضای عاجزانه ای که از همگی شما دارم این است که : عمر کوتاه و محدود خود را با سرگرم شدن به مسائل مادی و انحرافی دنیا و به روی آوردن به لذت های پوچ و زود گذر آن تلف نکنیم. همگی ما بار مسئولیت های بزرگی را بر دوش داریم با مسئولیت مسلمان بودن ، بار مسئولیت شیعه بودن ، بار مسئولیت پیرو علی ( ع) و پیرو حسین (ع) بودن ، بار مسئولیت وارث خون ده ها هزار شهید و صد ها هزار مجروح بودن. اکنون در این مقطع حساس از تاریخ که شاگردی از شاگردان حسین (ع) و رهپویی از پویندگان راه حق ، پرچم خونین حسین (ع) را بر دوش گرفته ، حق طلبی مستضعفین را فریاد ، بر همگی ما فرض است که این ندا و فریاد را لبیک گفته ، با پیوستن به این حرکت الهی وظیفه ی اسلامی خود را به انجام برسانیم؛ واما پیام به خانواده : پس از عرض سلام و آرزوی توفیق هرچه بیشتر در انجام وظایف و تکالیف الهی ، صحت و سلامتی همگی شما را از خدای بزرگ خواهان وخواستارم. اکنون که بنابر وظیفه ی اسلامی خویش عازم به جبهه شده ام از خانواده ی عزیزم میخواهم که قدر این همه الطاف الهی را دانسته خود را هرچه بیشتر در مسیر اهداف انقلاب اسلامی خویش قرار دهند. آنی از یاد خدا غافل نگردند یار و یاور رهبر مستضعفین خمینی کبیر باشند در برابر منافقین و کور دلان وآنهایی که هرجا موقعیتی به دست می آورند شروع به نق زدن میکنند. چون کوهی استوار ایستادگی و مقاومت نمایند و بدانند که خدا: وعده ی پیروزی داده است: " ا لیس الصبح بقریب"؟ (مگر صبح نزدیک نیست؟) صبح پیروزی نزدیک است. هم چنین از خانواده ی گرامی خودم میخواهم که اگر ان شاء الله خداوند مارا لیاقت داد و شایسته گرداند و به لقای خویش خواند، در نبودم عجز و بی تابی و گریه و زاری نکنید و با متانت قلب و ثبات ایمانی که از همه ی شما متوقعم بگویید : امانتی را که خداوند به ما ارزانی داشته بود از ما گرفت.