شهید سید محمد مهدی نقیبی

محل تولد: خراسان‌جنوبی - فردوس

پردیس محل تحصیل: خراسان‌جنوبی - مرکز تربیت معلم شهید مفتح فردوس

رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی

شهادت: 1364/11/21

محل شهادت: خوزستان - جزیره بوارین

عملیات: والفجر 8

و اما پيامم به شما ملت حزب الله كه همه ما اين جمله هميشه مد نظرمان باشد كه ما براى دنيائى ديگر آفريده شديم و اين دنيا باقى نيست پس بگوئيم بر خيراتمان بيفزائيم چون حتما دير و زود مرگ همه ما را در كام خويش مى‌گيرد و آن وقت است كه ديگر راه برگشتى نيست.و اى جوانان، نكند در بستر بميريد كه حسين (ع) با لب تشنه شهيد شد.شما معلمين عزيز، بكوشيد كه امانت گرانبهائى كه در دست شماست و آن انسان است به نحوه احسنى پرورش دهيد.

شهید سید محمد مهدی نقیبی به تاریخ 20/1/1346 در روستای آیسک و در خانواده ای متدین و مذهبی چشم به جهان گشود. در بین فرزندان، سید مهدی به دلیل نجابت و استعداد فوق العاده ای که داشت بیشتر از دیگران مورد توجه پدر و مادر بود. خصوصا مادر شهید علاقه عجیبی به این فرزند خود ابراز می کرد. شهید احترام بسیار زیادی به پدر و مادرش می گذارد و بدون اجازه آنها هیچ کاری انجام نمی داد. روزهای عمر پشت سر هم سپری می شدند و سید مهدی بعد از اتمام دبستان، راهنمایی و دبیرستان با دعای خیر پدر و مادر موفق شد در امتحان دانشکده تربیت معلم پذیرفته شود و در این مرکز مشغول به تحصیل گردید.
اخبار جنگ هر روز جوانان بیشتری را برای دفاع از هجوم نامردان بی صفت به وطن عزیزمان فرا می خواند. سید نیز یک دل نه، صد دل آرزوی رفتن داشت، ولی می دانست چقدر برای پدر و خصوصا مادرش سخت است. سید مهدی وقتی دوستانش را می دید که به جبهه می روند سخت دلگیر می شد تا اینکه در تاریخ 7/10/1364 با زحمت فراوان توانست خانواده و مادر خود را راضی به اعزام شدن به جبهه نماید. سید مهدی برای اولین و آخرین بار به جبهه رفت. درست 40 روز بعد از اعزام عملیات والفجر 8 در منطقه بوارین آغاز گردید و درست همان شب 21/11/1364 بود که دیگر هیچ اثری از سید مهدی پیدا نشد. چشم مادر یک سال به درماند تا اینکه در تاریخ 20/10/65 پیکر سید مهدی شناسایی و برای تشییع به فردوس منتقل گردید. پس از تشیع با شکوه جنازه این فرزند زهرای مرضیه، با کمال احترام در گلزار شهدای فردوس به خاک سپرده شد.

(فليقاتل فى سبيل الله الذين يشرون الحياة الدنيا و بالاخرة و من يقاتل فى سبيل الله فيقتل او يغلب فسوف نؤتيه اجرا عظيما )
به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان و پناه بى‌پناهان و فرياد رس در راه ماندگان و دردمندان و با درود و سلام بر حضرت محمد خاتم الانبيا، اولين معصوم و با درود و سلام به پيشگاه مقدس حضرت بقية الله الاعظم روحى و ارواح العالمين له الفدا، چهاردهمين معصوم پاك و با درود وسلام بر سالار شهيدان حضرت ابا عبدالله الحسين.
هم اكنون كه به حول و قوه الهى عازم جبهه‌هاى نبرد حق عليه باطل مى‌شوم هدفى جز رضاى الله ندارم و گواهى مى‌دهم كه محمد رسول و برگزيده خداست و گواهى مى‌دهم كه على ابن ابيطالب وصى و جانشين اوست و شهادت مى‌دهم كه حضرت بقية الله الاعظم دوازدهمين امام و آخرين امام مى‌باشد.
جان دادن و كربلا نديدند حسين
آنان كه غمت به جان خريدند حسين
سوى تو مرا دست نياز است حسين
خاك تو مرا مهر نماز است حسين
حال كه توفيق يافتم تا در ميدان مبارزه حق بر عليه باطل شركت جويم بر آن شدم كه وصيت نامه خويش را نوشته باشم شايد خداوند بزرگ توفيق عنايت كرد و اين بنده حقير را در زمره شهيدان راهش قرار داد.
و اما من كوچكتر از آنم كه وصيتى كرده باشم ولى از باب تذكر بد نيست كه چند مطلب را متذكر شوم:
اولا شما اى پدر و مادر مهربانم كه برايم رنج فراوان كشيده‌ايد و مرا بزرگ نموده‌ايد هيچگاه زحمات بى‌شائبه شما را از ياد نمى‌برم و اما از شما مى‌خواهم كه چون من نتوانستم در طول زندگى‌ام فرزند خوبى براى شما باشم و بتوانم زحمات بى‌اندازه‌اى را كه برايم كشيده‌ايد جبران كنم مرا ببخشيد. پدر و مادر عزيزم، بدانيد كه من امانتى بودم از جانب خدا در دست شما و حال كه خداوند بزرگ اراده‌اش بر آن تعلق گرفته كه امانت خويش را پس بگيرد شما غمگين نباشيد زيرا شما اين امانت را در راه خوبى و به نحو خوبى تقديم ذات اقدس پروردگاركرديد و اما من نمى‌گويم كه مادرم، مهربانم و پدرم، عزيزم، گريه نكنيد زيرا همين گريه امت حزب الله بوده كه انقلاب به پا كرد و حال هم همين گريه شماست كه جوشش به پا مى‌كند و خون را در رگ غيرت و مردانگى و مسلمان بودن را در انسانها به جوش مى‌آورد تا اين طور عاشقانه به سوى مرگ مى‌شتابند. ولى از شما مى‌خواهم كه هر گاه مى‌خواسته باشيد گريه كنيد براى من گريه نكنيد بلكه به ياد مظلوميت ابا عبدالله الحسين و به ياد رنج و محنت‌هائى كه زينب در شام ويران متحمل شد و به ياد اسارت خاندان ابا عبدالله گريه كنيد زيرا ما هر چه داريم از حسين داريم.
و اما پيامم به شما ملت حزب الله كه همه ما اين جمله هميشه مد نظرمان باشد كه ما براى دنيائى ديگر آفريده شديم و اين دنيا باقى نيست پس بگوئيم بر خيراتمان بيفزائيم چون حتما دير و زود مرگ همه ما را در كام خويش مى‌گيرد و آن وقت است كه ديگر راه برگشتى نيست.
و اى جوانان، نكند در بستر بميريد كه حسين (ع) با لب تشنه شهيد شد.
شما اى معلمين عزيز، بكوشيد كه امانت گرانبهائى كه در دست شماست و آن انسان است به نحوه احسنى پرورش دهيد و از آنها على‌ها و عمار، ياسرها و حرها و سلمانها بسازيد.
و اما از پدر و مادرم مى‌خواهم كه نزديك به يك ماه روزه غرض (قرض) دارم كه ان شاء الله اگر توانستند غرضش (قرضش) را بدهند.
عمرى است كه مرغ دلم پر مى‌كشد اندر هوايت يا حسين
كى شود مولا كه آيم كربلايت يا حسين
خم شده از داغ هجرت قامت مردان حق
بسته‌اند از كين برويم خاك راهت يا حسين
زيرا كه آن گاه كام انسان برآورده مى‌شود كه پروردگارش از او راضى باشد و من خوشحالم كه اگر در دنيا نتوانستم رضايت پروردگار خويش را به دست آورم و به اسلام و مسلمين خدمت كنم شايد جوشش خونم و جريان خونم بر روى خار و خاشاك بيابان ها براى اسلام خدمت باشد و اى كاش صدها بدن مى‌داشتم كه در راه خدا فدا مى‌كردم تا شايد خداوند گناهانم را ببخشد و از اين بنده سراپا تقصير راضى شود.