اکبربیات

محل تولد: همدان - تویسرکان

پردیس محل تحصیل: همدان - تربیت معلم شهید بهشتی تویسرکان

رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی

شهادت: 1364/11/28

محل شهادت: خاک عراق - فاو

عملیات: والفجر 8

حسین جان بدان که ما از خونخواهان تو هستیم و ان شاء الله ما پیروان راه تو انتقام خون پاکت را از کفر و استکبار و از فرزندان یزید میگیریم.

این برخاسته از دامنه الوند روحش به بلندای الوند و جانش به قوت و قدرت سخره ها به التهاب روزهای گرم سرزمین زادگاهش بود. روستازاده ای با محبت که صداقت روان و ظرافت بیان را همراه داشت در فرسنج تویسرکان به سال ۱۳۴۲ دیده معصوم به جهان گشود. عصمت کودکی با صداقت روستایی در او دنیایی خاص و پر از شوق به وجود آورده بود.
از آنجا که پدر وی عاشق و ارادتمند اهل بیت و عصمت و طهارت بود نام ایشان را اکبر نهاد. اکبر از همان دوران کودکی عشق به ابا عبدالله را در سینه کوچک خود جای داد. اکبر وارد مکتب شد. در مکتب اباعبدالله درس شهامت و شجاعت و ایمان و ایثار آموخت و راهی دریای عاشقان و سرزمین قربان گشت و به جایگاه ابدی رهنمون شد.
وی در خانواده ای فقیر و مذهبی به دنیا آمد. رنج فقر همراه تلاش پیگیر پدر در کار زراعت، با اعتقاد و ایمان خانواده در او تأثیر ژرف گذارد. آن سان که هرگز آن دوران رنج و اعتقاد و صبر فراموشش نشد. نخستین انگیزه محبت و کشش او بسوی مذهب و اخلاق، همان درس عملی محیط و وضع خانواده اش بود. با فراست ذاتی خود از هر رنجی که میکشید و از هر محرومیتی که گریبان گیر خاندانش بود پندی شایسته و رهنمودی درست می گرفت. درد فقر او را از آغاز شناخت جهان با دیگر محرومان پیوندی معنوی داد. دور بودن از فرهنگ و عوامل رشد، دل او را با علت های محرومیت جامعه آشنا کرد. از چهره نورانیش هویدا بود که آیندگان را درس ایثار و گذشت می آموزد. فرزندی برومند که زندگی را صرف خدمت به اسلام و جامعه اسلامی نمود.
دوران کودکی را در جو مذهبی پدر و دامان پاک مادر در دریای صفا و صمیمیت و اخلاص روستاییان سپری نمود و پدر جهت ادا تکلیف پدری او را روانه سنگر علم و دانش نمود و دوران ابتدایی را با توجه به هوش و ذکاوتی که داشت با موفقیت در روستا سپری نمود و جهت کسب علم و معرفت روانه شهرستان تویسرکان گردید، با وجود مشکلات فراوان درس خوان بود و در سنگر مدرسه به خوبی انجام وظیفه می کرد، و این دوران را نیز با جدیت و موفقیت پشت سر گذاشت. آری او در جهاد اکبر همانند جهاد اصغرش پر تلاش و مصمم بود، مثل همه بچه های با صفای روستا تابستان ها جهت تأمین معاش همدوش دیگر اعضای خانواده کار می کرد و لحظه ای نیز از ذکر خداوند غافل نمیشد...
در همین دوران آموخت چگونه زیستن را. او با غفلت قهر کرد و با رفاه و تن پروری آشتی نداشت با همان صفا و خلوص نیت با ناملایمات اجتماعی و تنگدستی زندگی کرد و هرگز پوستین تملق و آزمندی را به تن نپوشید، هر چند از لحاظ قدرت بدنی قوی بود اما مظلوم بود با مظلومیت زیست و با سکوت و تفکر سالهای سال آشتی نمود. درس خضوع و خشوع را از مکتب اهل بیت کسب نموده بود. او برای همیشه در پرده وجودش حک نموده بود که باید ظلم و جور و بی حجابی را ریشه کن نماید و باید تلاش کند تا احکام اسلامی در سایه حکومت اسلامی اجرا شود عاشق امام و امت اسلامی بود و با ضد انقلاب قاطعانه برخورد می نمود و هرگز در اراده پولادینش لحظه ای تردید و درنگ راه نداد.
وی در دوران انقلاب در صفوف فشرده متحد امت قهرمان به پا خاسته و در این موج توفنده و دریای خروشان حاضر و با شرکت در تظاهرات و جلسات در راه تثبیت نظام مقدس اسلامی تلاش مستمر نمود. او به دست نیروهای منفور پهلوی مجروح میگردد و خون پاکش را به تن این انقلاب تزریق می نماید و در دوران دبیرستان نیز با شرکت در جلسات مذهبی و نماز جماعت و جمعه و انجمن اسلامی دبیرستان به فعالیت خویش ادامه میدهد و در سال ۱۳۶۳ در دبیرستان شریعتی تویسرکان در رشته علوم انسانی در کنکور دانشگاه شرکت می نماید. آن کبوتر سبکبال در چند رشته از جمله تربیت معلم و ارتش قبول میشود اما دل و آرامش خویش را در عرصه تعلیم و تربیت میبیند زیرا که از مرشد پیر یاد گرفته بود که تعلیم و تعلم عبادت است. مادر صبورش در مورد انگیزه معلمی ایشان میگوید وی همیشه در این فکر بود که بتوانند در عرصه تعلیم و تعلم مردم روستا خدمت نمایند و آرزویش این بود که در جهت رشد و شکوفایی استعدادهای بچه های پاک روستا صادقانه گام بردارد. وی تنها محدود به سنگر علم نمیشد و در سنگرهای دیگر، فرهنگی_اجتماعی به فعالیت می پرداخت و با شرکت در پایگاه ها، دعای کمیل، توسل، نماز جماعت و دیگر صحنه های انقلاب نقش ایفا می نمود و همجنین با شرکت در رشته ورزشی رزم آوران از آن به عنوان پلی برای صعود به هدف والای خویش استفاده می نمود. با توجه به عشق و علاقه ای که به خاندان اهل بیت عصمت و طهارت داشت، در عزاداری ها فعالانه شرکت می نمود و این عاشق اهل بیت خود نیز به مداحی و نوحه سرایی میپرداخت. او با غیبت و تهمت قهر بود و مهربان و زود جوش بود. ایشان در تربیت معلم هم علم و هم اخلاص و اخلاق می آموزد و با اراده ای راسخ در سنگر تعلیم و تربیت کوشش می نماید. قلم مقدس است اما در طول جنگ صاحب قلم اسلام انقلاب را در خطر دید و تفنگ به دوش راهی دیار عاشقان شد، چمران وار عرصه علم و درسش را رها ساخت و چون او راهی دریای عاشقان شد تا شاهد حضور حزب الله در عرصه عمل و ایثار باشد. مادرش میگوید قبل از رفتن به جبهه مرا به صدیقه کبری فاطمه زهرا (س) قسم داد تا رضایت مرا جلب کرد و آن وقت گفت اگر به یاری انقلاب نشتابیم و انقلاب ضربه بخورد آن وقت ما چطور بگوییم ما مسلمانیم حال وقت درس خواندن نیست حالا وقت پیکار در منطقه است. ایشان آموزش نظامی را در پایگاه شهید مدنی دزفول طی نمود و در عملیات والفجر ۸ پر میگشاید.
حال از زبان مادرش گوشه ای از خصوصیاتش را میگشاییم:
در زمان تولد اکبر، خانه از نظر درآمد در حد ضعیفی قرار داشت و ما از جهت اقتصادی در مضیقه بودیم اما ایشان با سعه صدری که داشت با تلاش و جدیت هم به نحو احسن درس خواند و هم در بعد عبادی کوشا و متحد و معتقد بود و هم کار می کرد و هیچ گاه از این اوضاع ناراحت نمیشد. خیلی خوش اخلاق بود به صله رحم خیلی اهمیت میداد. او با قناعت مونس بود و همیشه طوری رفتار میکرد که مایه خوشحالی ما باشد. اکبر خصیصه ادب را در وجود خود پرورانیده بود. به همگان بخصوص پدرش و من خیلی احترام میگذاشت و اگر یکی از دوستانش شهید می شدند او غبطه میخورد که چرا از او پیشی گرفته اند.
پای صحبت برادر مهربانش حاج اسماعیل بیات مینشینیم: اکبر انسانی وارسته و متعصب و پایبند به احکام و شرع مقدس اسلام بود و با بی حجابی و بدحجابی به سختی مخالف بود هنگام مشاهده این موارد قاطعانه
برخورد می نمود. او در گرماگرم کار کشاورزی، طاعات و عبادات را به موقع انجام می داد و هرگز با توجه به پشتکاری که داشت احساس خستگی نمی کرد. عاشق و شیفته امام و جبهه بودند و در جواب من که انگیزه ات از رفتن به جبهه چیست میگفت این یک وظیفه است وظیفه شرعی و انسانی است.
آقای حمید افشار آزاده غیور در مورد اکبر بیات می گرید:
ایشان یک مرد خدایی بود. نسبت به مسائل عقیدتی و سیاسی بینشی وسیع داشت و کمال هم نوع دوستی را در او مصداق پیدا کرده بود. با کمال شجاعت و شهامت نسبت به مسائل اجتماعی موضع گیری و اگر از او کاری بر نمی آمد اشک از چشمانش جاری میشد و غبطه میخورد. درد نیازمندان و رنج دیده ما را به خوبی درک می کرد و با اخلاق حسنه ای که داشت همه شیفته او میشدند و به مسائل تربیتی خیلی اهمیت میداد. بیشتر وقت ها با توجه به صوت زیبایی که داشت قرآن قرائت می نمود و اکثر اوقات گویای این کلمات بود حق و حق و حق، جاوید حق. در جبهه نیز با کمال شهامت و شجاعت به پیکار می پرداخت و خیلی پر تلاش و قاطع بود و ایشان آرپی جی زن بود و با تمام دقت به تیر اندازی می پرداخت اگر یک تیرش به هدف اصابت نمیکرد سرش را در خاک ها می کوبد. در روزهای قبل از عملیات والفجر ۸ اصلاً اخلاق ایشان فرق کرده بود. آری شاید این کبوتر سبکبال عاشق خود دانسته بودند که روزهای فراق با دوستان است.
روحش شاد و یادش گرامی باد

بسم الله الرحمن الرحیم
ای اقیانوس بیکران انسان ها به پا خیزید و علیه ظلم بجنگید (امام خمینی )
سلام علیکم
بنام خدایی که خالق کل هستی است و همه ما از او هستیم و بسوی او میرویم و سلام و درود بر حسینی که پرچمدار قیام خونین کربلاست و حسینی که با نثار خون پاکش سرزمین کربلا را آبیاری نمود. حسین جان بدان که ما از خونخواهان تو هستیم و ان شاء الله ما پیروان راه تو انتقام خون پاکت را از کفر و استکبار و از فرزندان یزید میگیریم حسین جان بدان که ما انتظار ظهور فرزند برومندت آقا مهدی صاحب زمان هستیم تا به رهبری آن امام بر حق دنیا را از لوح کفر و ستیز پاک کنیم و انسانهای بیگناه را از ظلم و جور و بدبختی نجات دهیم بار خدایا خودت ما را از یاران مهدی قرار بده.
برادر عزیزم اسماعیل سلام علیکم امیدوارم که از لطف خداوند بزرگ وجود عزیزتان همیشه سالم و تندرست باشد امیدوارم که هیچ ناراحتی نداشته باشید و همیشه ذکر خدا در وجود و قلبتان جلوه گر باشد خدمت زن برادر عزیزم مهری خانم سلام می‌رسانم و امیدوارم که حالش خوب باشد باری آقای مجتبی بیات برادر زاده عزیزم خیلی خیلی دیده بوس هستم و امیدوارم بتوانم یک بار دیگر او را ببینم و در ضمن آقا مصیب او را نیز دیده بوس می‌باشم. برادر عزیزم اسماعیل جان از قول من خدمت برادرم اکبر سوری با اعضاء خانواده اش سلام برسانید حضور پدر عزیزم نیز سلام و احوالپرس می‌باشم در ضمن نیز حضور مادرم نیز سلام و می‌رسانم و آرزوی سلامتی او را از خداوند بزرگ میخواهم برادرم عزیزم اصغر را نیز سلام و احوالپرس هستیم مهدی برادر عزیزم را با اهل خانواده اش نیز سلام می‌رسانم.
خواهرانم صغرا ،فاطمه را نیز با اهل خانواده سلام می‌رسانم و آرزوی شادکامی و سلامتی برای آنها از خداوند خواهانم باری خدمت برادر عزیزم بهزاد نیز سلام می‌رسانم.
کسی که هرگز شما را فراموش نمی‌کند
اکبر بیات
خداحافظ همگی شما
مورخه ۶۴/۱۰/۱۱