علی اکبر لاچین

محل تولد: ايلام - دهلران

پردیس محل تحصیل: آذربایجان‌غربی - شهید مطهری خوی

رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی

شهادت: 1365/10/28

محل شهادت: خوزستان - شلمچه

عملیات: کربلا 5

انسان يكبار بيشتر نمى‌ميرد چه بهتر كه اين مردن در راه الله باشد ، چنين انسانى هرگز خود را تنها و بى پناه و پوچ و بى‌ارزش نمى‌يـابد بلكـه خـود را ذره‌اى بـى انتـها وابسته به ابديتى بى‌پايان به عظمتى باشكوه و به كمالى بى غايت و بى‌نهايت دوست‌داشتنى مى‌يابد .

شهید علی اکبر لاچین فرزند بهمن در سال 1347 شمسی در شهرستان دهلران دیده به جهان گشود. وی دانشجوی رشته آموزش ابتدائی در مرکز تربیت معلم شهید مطهری شهرستان خوی بود.
با آغاز تجاوز ارتش بعث عراق به میهن اسلامی براساس احساس وظیفه و لبیک به ندای امام و مقتدایش ، حضرت امام خمینی (ره) ، به عنوان رزمنده بسیجی در قالب سپاهیان محمد(ص) به جبهه های حق علیه باطل شتافت.
پس از دلاوری ها و رشادت های درخشان در دفاع از میهن اسلامی سرانجام در بیست وهشتم دی ماه 1365 در شلمچه در عملیات کربلای 5 مورد اصابت ترکش به نواحی دست و پا و شکم قرار گرفت و به فیض شهادت نائل آمد

بسم الله الرحمن الرحيم
« ان الله اشترى من المومنين انفسهم و اموالهم باَنَّ لهم الجنـة يقاتلون فـى سبيل الله فيَقتُلـون و يُقتَلون : خداوند جان و مال اهل ايمان را به بهاى بهشت خريـدارى كرده آنها در راه خـداونـد جهـاد مى‌كنند كه دشمن دين را به قتل برسانند و يا خود كشته شوند . »توبه 111
ستايش بى‌حد سـزاوار خـداى توانايى كه در ديده خـود روشـن‌تر از همـه چيز واضح‌تر از وضوح است، سپاس بيكـران او را كه انسانها را نعمت روان و روانها را نيـروى خـود و نفـوس را با فضائل و آرايش كمالات زينت بخشيـد ، در ميـدان عمـر به مسابقـه دانش و تكامل زمان داد پيروان را پـاداش نيكـو و بيكـران و زيانكـاران را كيفر متناسب به جرمشان قرار داد . خوشحال هستـم كه جانم را نثـار اسلام و مكتب محمد(ص) وعلى (ع) مى كنم و افتخار مى‌كنـم كه ايدئولوژى اسلامى است كه به من فهماند كه چگونه راهم را انتخاب كنم در اين موقعيت حساس كه عاشوراى حسين بارديگر در ايران زنده شد و نشان داد حسينى‌ها هنوز زنده هستند و تا حكـومت الله را در سرتاسر جهان برقرار نسازند به پيكـار عليه كفر ادامه مى‌دهند .آرى به ميدانى قدم نهـاده‌ام كه نتيجـه‌اش را از قبل گرفته و با ايمـان كـامل پيكار مى‌كنم چون اگر در اين ميدان كشته شوم به مقام والا دست يافته و راه حسين را رفته‌ام و اگر زنده ماندم شاهد پيروزى بزرگى كه همان پيروزى مسلميـن بر كفـر است خواهم بود . امروز من در راه جاودانه‌اى گام نهاده‌ام كه انتهاى آن حكومت مستضعفين بر جهـان اسـت ، راه مـا و حركـت مـا ، امروز يا چند روز پيش آغاز نشده ، بلكه از تاريخ و داستـان هابيـل و قابيـل آغاز شده است . ما مردم ايران مثل مردم بى‌وفاى كـوفـه نيستيـم كه در كوفه حضـرت مسلـم(ع) و در صحـراى كـربـلا امـام حسين(ع) را تنها گذاشتنـد ، اكنـون وقت انجام وعده‌اى كه من براى خود داده‌ام فرا رسيده است با پيام حسين زمان خمينى‌كبير ديگر نتوانستم طاقت بياورم و براى احياى اسلام عزيز و انجام ..... خود داوطلبانه به جبهه اعزام شدم ، انسان يكبار بيشتر نمى‌ميرد چه بهتر كه اين مردن در راه الله باشد ، چنين انسانى هرگز خود را تنها و بى پناه و پوچ و بى‌ارزش نمى‌يـابد بلكـه خـود را ذره‌اى بـى انتـها وابسته به ابديتى بى‌پايان به عظمتى باشكوه و به كمالى بى غايت و بى‌نهايت دوست‌داشتنى مى‌يابد . شهادت مرگ سعادت‌آميز اسـت كه آغاز زندگى پربار و جديدى را نويد مى‌دهد و خوش به حال آنانكه پيـش از مـن به ايـن نــور عظيـم نائل شـدنـد همـانـها كه زنده‌اند و نـزد خـداى خويش روزى‌خوران وهمسايگان سرور شهيدان امام حسين از شهـادت مرا باكى نيست شهادت مانند مادرى است كه تنها فرزندش را به آغوش مى‌كشد . شهادت نقطـه اوج و آرزوى مسلمين است شهادت قله رفيع انسانيت است ما به آغوش شهادت مى‌رويم و به سـويـش پرواز مى‌كنيم از خـداى رب العالمين طلـب كـردم تا زمانى كه لياقت شهيـد شـدن را نـداشتم شهيد نشوم و زمـانى كه فيض آن را داشتم مرا شهيد كند اين را مى‌دانم كه آخرين لحظه خوشيم در اين دنيا همان لحظات آخرى است كه چشمانم بسته مى‌شود رمز جاودانگى در خون شهيدان نهفته است و بانگ تكبير از قطرات او بلند است و اينك اى پدر و مادر عزيز راهى را كه من انتخاب كردم راه حقيقت و دوستى است و از شمـا خواستـارم كه بر امام امت آن مجاهد كبير و عصاره حسين‌بن على(ع) و رهبر انقلاب خمينى كبير را يارى نمائيد و او را تنها نگذاريد اى پدر و مادر عزيز اميدوارم كه براى از دست دادن من غصه و افسوس نخوريد كه شهادت حد نهايت تكامل انسان است مبادا بر شهـادتم بگـرييد كه دشمـن شـاد مى‌شود بدانيد كه انشاءالله من در جوار رحمت الهى جاى خواهم گرفت و خداوند مقام شهادت به من عطا خواهد كرد . اى مادر مهربانم قامت را بلند گير و نـداى «الله اكبر و خمينى رهبر» سرده و سخن شهيدان راه خدا را به مردم برسان‌كه همانا سخن ما پيروى كردن از قرآن و خدا مى‌باشد . پـدر و مـادر عزيزم بدانيد كه حيات دنيوى هيچ ارزشى ندارد و اصـل و مهـم حيات جاويـد آخـرت است . پـس در دنيـا تا مى‌توانيم بايد بكوشيم تا در آخـرت و بـهشت جـاويد از انـواع نعمتهـاى خداوند برخوردار باشيم . اى برادر عزيزم پيوسته در راه ائتلاف اسلام عزيز كوشا و تمامى فرامين امام را به جان و دل پذيرا باش و زمان زمان حسين است و ايام عاشورا ، هوشيار باشيد و غير از اسـلام و قـرآن بـه چيـز ديگرى فكر نكنيد و هر چه خير و صلاح انسان است در اين قرآن نهفته است و شما سعى كنيد ديـن خـدا را ترويج نمائيد و در اين دنيا براى اسلام از جان و مال خود بذل كنيد . و تو اى خواهر عزيزم حـجاب و عفت و پاكدامنى را سرلوحه زندگى خودت قرار بده و از آنچه هوس كردى بپرهيز و زينب زمـان بـاش و در راه خـدا مبـارزه كن ، انسان تنها در مقابل مرگ تسليم است و هيچ كارى از او بر نمى‌آيد پس چه بهتر كه اين مرگ در راه عشق خـود و در راه كسـى باشـد كـه انسـان او را مى‌پـرستـد و بـه صـورت شهادت انسـان ملقب شود كه بزرگترين نامها یعنی شهادت است .
65/9/29- على اكبر لاچين