شهید حبیب الله کتولی

محل تولد: گلستان - گرگان

پردیس محل تحصیل: مازندران - تربیت معلم شهید مطهری نوشهر

رشته تحصیلی: سایر

شهادت: 1363/12/26

محل شهادت: خاک عراق - جزیره مجنون

عملیات: بدر

حال که تمام حربه های دشمن اسلام بر علیه نظام الهی به کار گرفته شده است باید این راه را انتخاب کنم وبه یاری اسلام بشتابیم و حال اگر در این راه جان ناقابل خود را دادم نباید تاسف بخوریدچرا که هدف انسان از زندگی سیر من الخلق الی الله می باشد
همیشه بیدار باشید که خدای ناکرده اگر لحظه ای غفلت کنید و اسلام ضربه بخورد مسئول هستید همه مسئولند بی تفاوت نباشید همیشه جانب حق را بگیرید و تنها در برابر خدا ترس به دل خود راه دهید

شهید حبیب الله کتولی یکم فروردین1343، در شهرستان گرگان به دنیا آمد. پدرش زین‌العابدین و مادرش لیلا نام داشت. دانشجوی دوره کاردانی در رشته تربیت معلم بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و ششم اسفند 1363، با سمت تک‌تیرانداز در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده عبدالله زادگاهش واقع است. او را بیژن نیز می نامیدند.

بسم الله الرحمن الرحیم
با درود و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت امام زمان (عج) و نائب بزرگوارش ابراهیم زمان امام خمینی و با سلام و درود بر رزمندگان غیور اسلام و تربت پاک شهیدان به خون خفته و زنده تاریخ و با سلام و درود بر ملت شهیدپرور و همیشه در صحنه کشور عزیزمان . شکر خداوند را که این توفیق به من دست داد تا نام خود را به عنوان یک سرباز در دفتر امام زمان (عج) ثبت کردم و توانستم به ندای حق طلبانه حسین ابن علی (ع) و فرزند شجاعش امام امت لبیک بگویم . من با دلی پر درد می گویم حسین جان ای سرور شهیدان اگر چه در روز عاشورا نبودم تا در آن لحظه های آخر که فرمودی هل من ناصرا ینصرنی و هل من معیت یعیننی به یاری ات بشتابم ندای قهرمانانه ات صفحه های تاریخ را شکست و به گوشم اصابت کرد و اکنون لبیک گفته ام چگونه لبیک نگویم مگر خون من از خون علمدار کربلا حضرت ابوالفضل و فرزند 18 ساله ات علی اکبر و حضرت قاسم رنگین تر است نه هرگز حسین جان ، حسین جان اکنون بنگر به کربلای ایران که چگونه پیروان مکتب توحید صف به صف به سوی میدان های نبرد می شتابند . انسانی که می تواند خودش را آراسته به سجایای اخلاقی و فضایل الهی کند انسانی که می تواند بعد ملکوتی اش را آن قدر تقویت کند تا به درجه اعلائی برسد از درون خود پرواز کند و معبود خود را در سنگرهای عشق و ایمان بیابد . چه باید بکند به جز این که پیرو معلمش یعنی قرآن باشد و با خدای خود معامله کند معامله ای نه یک طرفه بلکه دو جانبه شاید بگوئید چه معامله ای ؟ چه بدهیم و چه بگیرین ؟ خداوندا این را روشن فرموده است . ان الله اشتری من المومنین باموالهم و انفسهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله ... . ( خداوند بهشت را با کسانی که مرگ را به بازی گرفته اند و در راه او با مال و جان خود معامله می کنند ، معامله می کند و می فروشد )

اما بعد می فرماید : فیقتلون و یقتلون . آنان که می کشند و کشته می شوند پس خداوند در این معامله فروشنده است که کلایش بهشت است و آن را در مقابل جان ما می دهد چرا ما خریدار این کالا نباشیم . بیائید دلهای غبار آلود و قلوب ظلمانی و تاریک خود را به نور ایمان منور کنیم من این معامله را با آگاهی و آزادی تمام پذیرفتم چرا که خداوند این آزادی را در اختیار انسان قرار داده است آنجا که می فرماید : انا هدینا السبیل اما شاکرا و اما کفورا . ( ما راه را به آنان نشان دادیم و آنان را در راه خودمان هدایت نمودیم حال می خواهند شکر گذار باشند و یا می خواهند کفر بورزند ) . حال که تمام حربه های دشمن اسلام بر علیه نظام الهی به کار گرفته شده است باید این راه را انتخاب کنم و به یاری اسلام بشتابیم و حال اگر در این راه جان ناقابل خود را دادم نباید تاسف بخورید چرا که هدف انسان از زندگی سیر من الخلق الی الحق می باشد و من به سوی هدف غائی و نهائی خود شتافته ام پدر و مادر عزیزم : هرگز اجازه ندهید که اشک غم شما را اسیر خود سازد زیرا من در این راه هدف و انگیزه والائی داشتم که همه رزمندگان اسلام دارند و آن دفاع از حریم مکتب و کلمه توحید است همه شما خوب می دانید که من در این دنیا مالی ندارم که در رابطه آن وصیتی کنم اما صحبتی دارم که می خواهم در این آخرین گفتارم بیان کنم برادران و خواهران حزب الله همیشه بیدار باشید که خدای ناکرده اگر لحظه ای غفلت کنید و اسلام ضربه بخورد مسئول هستید همه مسئولند بی تفاوت نباشید همیشه جانب حق را بگیرید و تنها در برابر خدا ترس به دل خود راه دهید . برادران عزیز زندگی زودگذر است و عصر هر کس عاقبت به پایان می رسد و جا زندگی پر شد . دیگر باید دنیا را ترک کرد و بهتر آن که قبل از رفتن توشه ای فرستاد و این توشه جزء عمل نیک چه می تواند باشد و عمل نیک جزء شهادت چه می تواند باشد . پدر و مادر عزیزم شما به خوبی می دانید که همگی ما و شما امانتهائی هستیم که خداوند به والدینمان سپرده است و من هم امانتی بودم که خداوند متعال به شما سپرده و خوشحال باشید که در امانت خود خیانت نکردید و آن را به بهترین وجه تسلیم جان آفرین نمودید پس از شما می خواهم که برایم اشک غم نریزید بلکه اشک شادی بریزید و برای من گریه نکنید بلکه برای ابا عبدالله گریه کنید از برادران و خواهرم هم می خواهم که مرا حلالم کنند زیرا که من جزء رحمت برای آنها چیزی به همراه نداشتم .
به راه مکتب و دینم فدا کردم جوانی را باگاهی پسندیدم بهشت جاودانی را
بگو بر مادر نیکم شهید هرگز نمی میرد من عشق شهادت را ز مولایم علی گیرم
در آخر همه با هم این شعار را سر می دهیم .

خدایا ، خدایا تا انقلاب مهدی (عج) ، حتی کنار مهدی (عج) ، خمینی را نگهدار .
والسلام علی من التبع الهدی