خسرو نادری دره شوری
محل تولد: فارس - فامور کازرون
پردیس محل تحصیل: فارس - تربیت معلم شهید رجایی شیراز
رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی
شهادت: 1365/12/15
محل شهادت: خوزستان - شلمچه
عملیات: کربلا 5
هميشه برادران به فرمان امام خميني گوش بدهند و به دستور هاي آن عمل کنند و خواهران هميشه با حجاب باشند چونکه حجاب خواهران کوبنده تر از خون من است.
سرفراز مي آمد با خلعت سبز بهار، با نفس شقايق بوي نسيم مي آمد، با آيين آيينه ها با رود جاري زمزمه سرشار از سرور سپيده و شکوه ستيغ صلابت مي آمد با جوشني از جنس آب و آينه با رسم آلاله هاي لعل گون، با طنيني از بوي دلاويز کربلا.
روستاي قلعه نارنجي از توابع شهرستان کازرون، درچشمه ي سپيد آفتاب مي درخشيد و تولد نوزادي را با نام((خسرو))نظاره گر مي شد که در خانواده اي آزاده ومسلمان، رشد و پرورش مي يافت و زندگي سرشار از شادي را آغاز مي کرد. او زماني که سومين بهار عمرش را به پايان مي رساند، چشمه ي چشمان پدر براي هميشه از جوشش باز مي ماند و خسرو از نعمتي بي مانند محروم مي شود و فقر و فاقه ي بيشتري بر خانواده اش مستولي مي شود تا آن جا که او پيش از ورود به مدرسه و زمان خردسالي، در زمين هاي کشاورزي حاضر مي شود و به ياري ديگر برادرانش مي شتابد و آنان را در راه کسب روزي حلال ياري مي رساند. وي زماني که به سن قانوني تحصيل مي رسد در مدرسه ي عشايري منطقه ي(کوهمره) به يادگيري دروس ابتدايي مي پردازد وبه عنوان يکي از شاگردان مستعد و ساعي مورد توجه معلمان خود قرار مي گيرد. خسرو به ياري ذهن زلال و روشنش در مدرسه عاشقانه مي آموزد و زمان فراغت از توانايي کودکي اش بهره مي برد و کار و تلاشش را در مزارع ادامه مي دهد. وي زماني که تحصيلات دوره ابتدايي را تا کلاس پنجم ادامه مي دهد سپس براي ادامه ي تحصيلات راهنمايي و دبيرستان با موافقت خانواده راهي شهرستان کازرون مي شود در آن جا سکني مي گزيند و به يادگيري دروس خود مشغول مي شود. وي با فراست و کياستي که داشت به آينده مي انديشد به همين منظور زماني که به روستا مي آمد در روزهاي تعطيل به ويژه ايام تابستان در زمين هاي کشاورزي حاضر مي شد و به عنوان کارگر به کار و تلاش مي پرداخت و نه تنها بخشي از مخارج و هزينه ي تحصيل خود را تامين مي کرد بلکه مبلغي را نيز به مادر هديه مي داد و برادران را نيز فراموش نمي کرد و به آنان نيز کمک مي کرد. خسرو که از کودکي با دين و ديانت خود گرفته بود، پيوند خالصانه اش را با مسجد ادامه مي دهد و در جمع نمازگزاران نکته ها مي آموزد و از مبارزات ظلم برانداز مردم بر ضد حکومت متزلزل شاه، آگاه مي شود و در مي يابد ملتش مي تواند در سايه ي انقلاب به حقوق مشروع خود دست پيدا کند و حکومت اسلامي را مستقر کند به همين سبب در تظاهرات با شکوه مردم ديارش شرکت مي کند و در زدودن زنگار ظلم از سيماي کشور خود سهيم مي شود. وي پس از اسقرار نظام جمهوري اسلامي ايران، براي شناساندن اهداف و ارزش هاي انقلاب اسلامي در روستايش به قعاليت مي پردازد و در نشاط و طراوت مزارع سرسبز و در صفاي چشمه ي زلال روستا با داير کردن کلاس قرآن، نوجوان را با قرائت قرآن آشنا مي کند. او زماني که به سن تکليف مي رسد از آن جايي که شيفته و شيداي انديشه هاي تابناک حضرت امام خميني(ره)بود آن پيشواي عظيم الشان را مرجع تقليد خود انتخاب مي کند و براساس ديدگاه ها و رفتار ايشان اعمال و فرايضش را انجام مي دهد. خسرو هم چنان در شهرستان کازرون تحصيلات دبيرستاني خود را ادامه مي دهد و زماني که به روستا عزيمت مي نمايد آرام نمي گيرد و تن صيقل يافته از غيرت را به کار مي سپرد و آن گاه که فراغت نصيبش مي شود در خلوتي دلپذير به مطالعه ي کتاب هاي درسي روي مي آورد تا آن جا که مردم روستا تحسينش مي کنند و فرزندان خود را براي همنشيني با خسرو تشويق مي کنند. شهريور ماه سال1359 زماني که دشمن جنگ تحميلي را آغاز مي کند خسرو هرچند در کلاس هاي درس به تحصيلش ادامه مي دهد اما پيوسته با ياد جبهه زندگي مي کند و انديشه ي رفتن و پيوستن به عرصه هاي ايثارگري آرامش نمي گذارد به همين سبب در تابستان سال 1360 پس از تعطيلي مدارس به روستاي خود مراجعت نمي کند و از کازرون رهسپار صحنه هاي دفاع مقدس مي شود و در سنگر جهاد و مجاهدت خدمتي خالصانه را آغاز مي کند. وي پس از نخستين ماموريتش در جبهه به کازرون باز مي گردد و تحصيلات دوره ي متوسطه را ادامه مي دهد و در انجمن اسلامي دبيرستاني که در آن تحصيل مي کند عضو مي شود و روزهاي تعطيل نيز به روستا مي رود و در آن جا کلاس هاي قرآن را تشکيل مي دهد او در شب هاي جمعه نيز با برگزاري دعاي روح بخش کميل جمع کثيري از مردم به ويژه جوانان برومند را در آن محفل روحاني گردهم مي آورد تا برکت و تقدس نيايش روحشان را طراوت بخشد. خسرو سرباز رشيد و دلير اسلام که ياد دلاويز جبهه سرمستش مي کرد براي دومين بار در سال1361 به سوي عرصه هاي دفاع مقدس مي شتابد و در عمليات رمضان شرکت مي کند در برابر خصم به رزم مي پردازد واز چند ناحيه بدن مجروح و مصدوم مي شود. او براي مداوا و درمان در بيمارستان بستري ميشود و پس از بهبودي و تندرستي ديگر بار راه درس و تحصيل را در پيش مي گيرد و چون گذشته به عنوان دانش آموزي ساعي و کوشا در سنگر مدرسه به وظيفه اش عمل مي کند. خلوص وصداقت خسرو در امر حضور در جبهه و ياري رساندن به رزمندگان اسلام چنان بود که جمع کثيري از جوانان روستايي تشويق مي شدند تا در ميدان هاي نبرد و پيکار برضد دشمن حضور يابند و از مرزهاي گلب و گلگون جمهوري اسلامي ايران حفاظت و حراست کنند. او پس از به دست آوردن مدرک تحصيلي دوره ي متوسطه در آزمون ورودي دانشگاه ها شرکت مي کند و در رشته ي آموزش ابتدايي مرکز تربيت معلم شهيد رجايي شيراز پذيرفته مي شود و در راه دستيابي به شغل و حرفه مورد علاقه اش به تلاش مي پردازد و تحصيلاتش را ادامه مي دهد. وي در دوران تحصيل در مرکز تربيت معلم نيز همانند گذشته شور و شعف از خود نشان مي دهد و یکي از بهترين و فعال ترين دانشجويان به شمار مي رود و هم چنان ياد ياران حماسه آفرينش آرامش بخش دل بي قرارش مي شود. زماني که مقدمات عمليات والفجر8 فراهم مي شد خسرو یل يکه تاز ميدان هاي پيکار با دشمن، تحصيل در مرکز تربيت معلم را رها مي کند و با عزم و اراده اي که ريشه در چشمه ي صداقتش داشت راهي جبهه مي شود و در عمليات والفجر8 شرکت مي کند و براثر نبرد دشمن بار ديگر زخم و جراحت تن تناورش را از چند ناحيه مي آزارد و سبب مي شود که به پشت جبهه منتقل شود و به درمانش بپردازد. او پس از معالجه و رهايي از رنج جراحت، به مرکز تربيت معلم باز مي گردد و فعاليت هاي صادقانه اش را ادامه مي دهد و در تمامي دوراني که در شهرهاي کازرون و شيراز زندگي مي کرد هرگز مردم روستاي خود را به دست فراموشي نمي سپرد و پيوسته با انان محشور مي شد و با برگزار کردن محافل و مجالس مذهبي به عهد و پيمان خود وفادار مي ماند. خسرو که پيوسته با جبهه و مردان افتخار آفرين جبهه هم راز و دمساز بود پس از عمليات کربلاي4 براي آخرين بار روانه ي مناطق دفاع مقدس مي شود و در منطقه ي شلمچه به سلحشوران پاک دل عرصه هاي دفاع مقدس مي پيوندد. در عمليات کربلاي5شرکت مي کند و در برابر خصم به مقاومت و نبرد مي پردازد. مجاهدان مجد آفرين در آودگاهي به وسعت خلوص و ايثار در راه خدا گام مي نهادند و سپهر ستاره پوش شکوه رزمي عاشقانه را نظاره مي کرد و شوک شلمچه را مي ستود. زماني که خسرو سينه ش از شور وصال سرشار مي شود تير دشمن قامتش را به چشمه ي زلال خون مي نشاند. شهد شهادت کامش را شيرين مي کند و با پيکري خونين به لقاي دوست مي شتابد.
به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان و در هم کوبنده منافقين و به نام شهداي گلگون کفن و امت شهيد پرور و با آرزوي سلامتي و طول عمر براي رهبر عزيز انقلاب اميدوارم که حال شما وارثان شهدا و بازماندگان کفر ستيز خوب بوده باشد و هيچگونه غم و اندوهي نداشته باشيد و در زير ابرهاي پربار خداوند که حاصل پيامهاي نويد بخش هستند و نشانگر عظمت خداوند متعال خوب بوده باشيد. حقير نيز همچون صدها هزار رزمنده کفر ستيز مشغول انجام فرايض خويش هستم و قطره اي از اين دريا را تشکيل داده ام دريائي که در آن آبش لبان، و قايقش مکتب و پاوريش جهاد که همه دست به دست هم داده انسان را از منجلاب و نيستي به روزنه اميد ميکشاند. که خدايان مادي که سوداگر آن هستند و ايمان انسان را به منيت ناچيز خريداري ميکند. نگوئيد اين جنگ ضرباتي رسانيد بگوئيد«الحرب نعمه من نعمت(نعمات) الله» یک نعمتي است که آن زمينه است براي ساختن شدن انسانها و سربازان خدا. اگر که شهادت نصيب من گرديد از شما تقاضا ميکنم که مرا بدون غسل و کفن به خاک بسپاريد چونکه اولاً دستور اسلام است دوم که با اين لباس خوني در بهشت با خدا ملاقات کنم که شايد از گناهان گذشته ما بگذرد وصيتي که من براي برادران و خواهران مسلمانم دارم اين است که هميشه برادران به فرمان امام خميني گوش بدهند و به دستور هاي آن عمل کنند و خواهران هميشه با حجاب باشند چونکه حجاب خواهران کوبنده تر از خون من است اکنون شما اي امت شهيد پرور که گل ها پروريده ايد و به مسلخ عشق ميفرستيد بدانيد که تاريخ توان و گنجايش درج آن را نخواهد داشت و همه اين دلاوري ها انجام نيافت مگر به اذن خدا و تنها اوست که بهترين ياري کننده است اکنون با شما پدر و مادر و برادرانم و خواهرانم هستم همانطوريکه شما ميدانيد بايستي براي انقلاب زحمت کشيد و در راه اسلام خون و جان داد چونکه درخت اسلام با خون رشد کرده و اگر خون به آن نرسد خشک ميشود و از برادرم که زحمت هاي بسيار براي من کشيد اميد دارم که مرا حلال نمايد چون نتوانستم جبران کنم.
والسلام