احمد لطف حق

محل تولد: اردبيل - اردبیل

پردیس محل تحصیل: اردبيل - دانشسرای تربیت معلم شهید رجایی اردبیل

رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی

شهادت: 1366/12/18

محل شهادت: خاک عراق - ماووت

عملیات: بیت المقدس 2

این دنيا براى هیچکس هميشگى نيست، همگى خواهيم مرد و اما بهترين مردنها شهادت است.

محله آبروان اردبیل در سال 1346 شاهد تولد نوزادی از یک خانواده مذهبی بود که او را احمد نامیدند. دوران کودکی اش آیینه فضایل اخلاقی و نمود یک انسان وارسته که چون هاله ای بر گرد شمع وجودش دور میزد وغبار مادیات را ز قلب پر عطوفتش می زدود. الحق که تمام این خصایص می تواند ریشه در کانون گرم خانواده پاک ایشان ومسجد وآموزه های مسجد آبروان و محله پیر مادر اردبیل داشته باشد. مادر مؤمنه و پدر با ایمان و عالم مسجد از همان دوران اولیه کودکی روح این نونهال را با ذکر کلام خدا پیرایش دادند و در تربیت او سعی وکوشش خود را در طبق اخلاص نهادند .
مادر و پدر دست فرزند رامی گیرند و با دنیایی از آرزوهای مادرانه وپدرانه در یکی از مدارس ابتدایی اردبیل بنام «رشدیه » ثبت نام می کنند. انسانی به مکتب می رفت وبیرقی بر پا می گردید. درسی داده می شد عاشقی نمودار می گردید همه اینها دست به دست هم می دهند و شیدایی را می سازند که در بند بند وجودش عشق حسینی تسلی بخش روح او می گردد.
شهید احمد لطف حق دوران ابتدایی را با موفقیت سپری می کند و پس از آن در سال 1359 وارد مدرسه راهنمایی شهید اعیادی شده وا و بدنبال این گذر پیا پی عمر لحظه ها را می شمارد و دوره راهنمایی تحصیلی را با وجود مشقات بسیار با نمرات عالی سپری می کند ودر سال 1363 وارد دبیرستان فارابی شده و از کودکی همراه پدر زحمتکش و متدین خود که یکی از انقلابیون بود در کارگاه کوچک تعمیر لوازم صوتی تصویری (کارگاه تعمیر رادیو تلویزیون )پدر را در راستای تأمین معیشت خانواده کمک می کند وسپس در سال 1366 وارد مرکز تربیت معلم شهید رجایی اردبیل می شود .
او که از دوران دبیرستان عاشق جبهه وجنگ ودفاع از کیان انقلاب اسلامی بود و بارها در جبهه های دفاع شرکت کرده و تجارب و ورزیدگی بی نظیر و حیرت انگیز این مجاهد فی سبیل الله بویژه مهارت وشجاعت او در ایفای نقش تیر بارچی و آرپی جی زنی در جبهه جهاد و عزت وسرافرازی، تحسین رزمندگان و مباهات فرشتگان خدای رحمان وزمین گیری دشمنان خدا راسبب شده بود .
شهید لطف حق وظیفه خود می دانست که درآن دوران بسی دشوار و سخت ملت مظلوم ایران یار دیگر مردانی باشد که می خواهند خصم را از پای درآورند و در سرزمین کفر بیرق اسلام را به جهانیان بنمایند .
او در طی این دوران چندین بار دوشا دوش برادران رزمنده علیه دشمن جانی و تشنه به خون اسلام می جنگید و در عین حال هیچگاه از ادامه تحصیل چشم پوشی نمی کرد؛ با حافظه خدادادی در دوره دبیرستان وتربیت معلم می درخشید .
اما آن روزها سخن از پیکار بود ، سخن از تجاوز دشمن بعثی به خاک میهن و این انگیزه ای بود که احمد نمی توانست از آن بگذرد و به همین دلیل هم نتوانست در آزمون سراسری دانشگاه شرکت کند ولی توانست با مطالعات قبلی خود در آزمون سراسری تربیت معلم شرکت کرده به این محیط تعلیم و تربیت راه یابد و به آرزوی درونی خود معلمی که به فرموده امام راحل (س).«معلمی شغل انبیاست» برسد. او در مرکز تربیت معلم شهید رجایی اردبیل قدم می نهد و یک ماه و اندی بعد یعنی بیستم آبان ماه 1366عازم جبه می گردد.
او که در تاریخ 20/11/66 وصیتنامه خود را می نویسد در تاریخ 18/12/66 در آستانه سال جدید و عید نوروز در عملیات بیت المقدس در منطقه مأووت به سوی خدا شتابان پر می کشد .
به قول دوستان شهید که گفته اند، احمد مظلوم بود ومظلومیتش از رخسارش پیدا بود، اهل مطالعه بود و اگر می دید که کتاب ، مطالب خوبی دارد کوشش می کرد آن را برای دوستانش هم بیان کند. شهید کتابهای شهید دستغیب ،شهید مطهری را مطالعه می کرد. او آینده نگر بود و به زندگی خویش اندیشید و همیشه در کارها به دیگران کمک می کرد و در زندگی رضایت خداوند را در نظر داشت. با اینکه جوان بود ولی بینشی عمیق داشت ومانند کسانی که سالها تجربه اندوخته باشند سعی اش بر این بود که کسی از او آزرده نشود و در هر حال رضایت خداوند را طلب می کرد .خاضع وفروتن بود .او لباسهای تمیز و منظم می پوشید و به نظافت اهمیت فراوان می داد و سلامتی جسمش را در نظافت می دانست. او فرهنگ غنی اسلام را دوست می داشت. احمد متکی به محبت مادر بود و اخلاق و منش او همگی از صحبت مادر جلا و صفا می گرفت .مادر این شهید در توصیفش چنین می گوید «شهید تا سن شش سالگی کودکی بسیار کنجکاو و با هوش بود و درباره هر چیزی سؤال می کرد و با همه اطرافیان با خوشی و نرمی و ملاطفت رفتار می کرد. راستی احمد فرشته ای بود که خداوند به ما عنایت فرمود و خود نیز او را بود »
شهید احمد لطف حق ساده زیست وعاشقانه به دیدار معبود شتافت .اخلاص وفروتنی و تواضع و گذشت از ویژگیهای بارز شهید بود ،اعتقاد به دین و مذهب تمام وجودش را گرفته بود و از خصایص برجسته او روزه داری او بیشتر روزها بود .
به واجبات به خوبی عمل می کرد و با توجه خاص و ویژه ای که به ائمه اطهار ،احادیث و روایات آنها داشت در ادای مستحبات نیز کوتاهی نمی کرد. قران را بسیار می خواند و به همراه قرائت قرآن، ترجمه و تفسیر آن را نیز مطالعه می کرد تا بیشتر بداند و بفهمد.
شهید با مهربانی وصمیمیت با پدر و مادر و خواهر و برادر خود برخورد می کرد و رابطه ای بسیار نزدیک با آنان داشت و در رسیدگی به امور والدینش هرگز کوتاهی نکرد. دوستانش را نیز چون دیگر نزدیکان دوست می داشت و در ارتباط با آنان بسیار دقیق بود. فرضیه امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه خود می دانست و اگر لازم بود به این کار اقدام می کرد .
بدون تردید بدون داشتن عشق به آن پیر فرزانه خمینی کبیر نمی توان از جان گذشت وشهید لطف حق نیز امام را دوست داشت فرامین امام را ارج می نهاد وعمل می کرد .برای حمایت از انقلاب در راهپیمایی ها و تظاهرات شرکت می جست وبه همه کمک می کرد.
آنروز که دستانش را در دست مادر گذاشته بود و به جبهه می رفت بهترین حال را داشت و منطقه مأووت عراق میعادگاه او با پروردگارش بود وچه آرام سالها در آنجا آرمید و بعد از هشت سال پلاک و پیکر مطهرش بازگشت.

انالله و انا اليه راجعون(همانا همگى ما از خدائيم و بازگشت ما بسوى اوست)
بازگشت همگی به سوی خداست و بدون استثناء همگی به حضور خدا می رویم.
و چه خوش و زيباست كه در راه خدا و ميدان جهاد انسان بسوى خدا بشتابد و
سلام بر منجى عالم بشريت امام مهدى (عج) و بر نائب برحقش امام خمينى و سلام بر امت امام كه لحظه‌اى از صحنه به دور نيستند بلكه اسلام را پس از قرنها زنده كردند و چراغ هدايت را روشن نمودند و ما را بسوى صراط مستقيم سوق دادند و سلام بر پدر و مادرانى كه در جامعه اسلامى چنين فرزندانى دلير و شجاع در دامن خويش پرورانده و آنها را به جهاد آماده نموده اند تا در ميدان نبرد حقانيت اسلام را به جهانيان ثابت كنند. سلام گرمى كه گرمى خود را از خون جارى‌ام گرفته به پدر و مادرعزيزم تقديم مى‌كنم و آنها را به صبر و استقامت دعوت مى‌كنم مادر عزيز و دلبندم در تربيت من زحمتها كشيدى و رنجها تحمل نمودى زندگى‌ات را صرف تربيت من نمودى. پدر بزرگوارم حق بزرگى برگردن من دارى زندگى‌ام با زندگى‌ات آميخته بوده و همواره اميد همديگر بوده ايم. پدر و مادرم حلالم كنيد مرا ببخشيد از اينكه نتوانستم دين خود را نسبت به شما ادا كنم و دوباره مرا ببخشيد و حلالم كنيد از اينكه نتوانستم در زندگى كمكى به شما بكنم.
خواهران و برادران گرامى‌ام مرا حلال كنيد اگر نتوانستم برادر خوبى براى شما باشم اما بايد بدانيد كه برادرتان راهش را با آگاهى و بينش تمام انتخاب نمود و آن راه پيمود راهى كه مى‌بايست مى‌رفتم چنانچه رفتم، پدر و مادرم برادر و خواهرانم با گريه و زارى و با داد و شيون دشمنان اسلام و مسلمين را شاد نكنيد گريه كنيد نه به خاطر چيزى ديگر، بلكه به خاطر كم شدن يكى از رزمندگان اسلام از جبهه حق عليه باطل. مادرم مواظب باش در گريه و زارى زياده‌روى نكني كه در اين صورت روح من آرامش نخواهد داشت بلكه صبر كنيد و استقامت داشته باشيد زيرا خداوند صابران را دوست دارد.
اين دنيا براى هیچکس هميشگى نيست همگى خواهيم مرد و اما بهترين مردنها شهادت است پس گريه نكنيد از اينكه فرزندتان چند روزى بيش در اين دنيا نماند تا زندگى بكند و به گناهش بيافزايد به خدا قسم اگر نمى‌دانستم اين راه حق است و بايد شهيد راه حق و حقانيت شد هرگز به جبهه نمى‌آمدم.
پدر و مادر گرامي ام مرا حلال كنيد و از آشنايان و فاميلان و نزديكان به من حلاليت بطلبيد و به آنها بگوئيد كه فلانی شهيد شد ، در راه خدا كشته شد، در راه دفاع از وطن و اسلام كشته شد نه در بستر ننگ و ذلت. ما براى جهان آخرت آفريده شده‌ايم نه براى دنياى فانى.
پدر و مادر گرامي ام عمليات سخت و بى‌نظيرى در پيش داريم اگر جنازه‌ام به شهرمان رسيد خوشحال باشيد و اگر نرسيد منتظر آن نباشيد حالا فقط چند ساعت با عمليات فاصله زمانى داريم وانشاءالله مى‌رويم تا به هدف خود برسيم و انشاءالله به پيروزى خواهيم رسيد
خداحافظ شما احمد لطف حق
20/11/64