تقی رحمانی
محل تولد: قزوين - تاکستان
پردیس محل تحصیل: تهران - مرکز تربیت معلم شهید بهشتی
رشته تحصیلی: آموزش علوم اجتماعی
شهادت: 1365/11/18
محل شهادت: خوزستان - شلمچه
عملیات: کربلا 5
و اینک که می روم تا پرچم خونین کربلا را در سراسر گیتی به همت امام مان، خمینی بت شکن به اهتزاز در آورده و زمینه حکومت عدل جهانی را برای ظهور حضرت ولی عصر ایجاد نماییم تا وعده خداوند را که حکومت مستضعفین است به ثبوت برسد، در هیچ راهی نباید سکوت اختیار نماییم و کوتاهی به خرج بدهیم.
تقی رحمانی روز چهاردهم مهر ماه سال ۱۳۴۵ در شهرستان تاکستان دیده به جهان گشود. وی دوره تحصیلی ابتدایی را در زادگاهش گذراند.
رحمانی دانش آموز مقطع راهنمایی بود که انقلاب اسلامی به وقوع پیوست و او نیز همگام با سایر دانش آموزان در راهپیمایی ها حضور پیدا کرد تا هم دوش ملت بزرگ ایران اسلامی سهمی در پیروزی انقلاب اسلامی داشته باشد.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با پایان پذیرفتن تحصیلاتش در دوره راهنمایی وارد دبیرستان شهید بهشتی شد و با انتخاب رشته ی اقتصاد، دیپلم خود را در دبیرستان امام خمینی (ره) زادگاهش اخذ کرد.
تقی رحمانی هم زمان با پایان تحصیلاتش در مقطع متوسطه تصمیم می گیرد تا به ندای "هل من ناصر ینصرنی" رهبر بزرگوارش پاسخ داده و در جبهه های نبرد به ستیز با دشمنان ایران اسلامی بپردازد اما در همین مقطع خبر پذیرفته شدن وی در رشته ی علوم اجتماعی دانشگاه شهید بهشتی تهران مطرح می شود.
وی سرانجام با پیام امام عزیز و به جهت حساس بودن منطقه عملیاتی شلمچه، گوش به فرمان رهبر کبیر و بزرگوار انقلاب با جمعی از دانشجویان همرزمش در تاریخ ۶ دی ماه ۱۳۶۵ به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شده و لباس مقدس امدادگری را بر تن می کند.
شهید رحمانی پس از ۱۵ روز حضور و فعالیت در جبهه های نبرد حق علیه باطل، سرانجام در عملیات کربلای ۵ و در حال کمک و امداگری به رزمندگان اسلام در شب دهم بهمن ماه سال ۱۳۶۵ بر اثر اصابت ترکش توپ دشمن مزدور مجروح و به بیمارستان مشهد مقدس منتقل می گردد.
او که عاشق دیدار یار بود در بیمارستان بر اثر شدت جراحات وارده دعوت حق را لبیک گفته و به درجه رفیع شهادت نائل می گردد که پیکر پاک و مطهرش روز شنبه ۲۵ بهمن ماه تشییع و در زادگاهش به خاک سپرده می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما
به وضوح در آیات متعدد قرآنی بیان گردیده است: "ان الحیات عقیده و الجهاد" زندگی جز عقیده به توحید نبوده و دیگر هدفم لبیک اجابت به ندای "هل من ناصر ینصرنی و هل من معین" امام حسین (ع) که از پشت پرده تاریخ تاکنون به گوش می رسد و یاری می طلبد بگویم از ایثار جان و مال و ناموس در راه خدا دریغ نکنم تا دین مبین اسلام از خطر نجات یافته و هم چنان علم سبز محمدی در اهتزار باشد.
و مطلب دیگر خطاب به همسرم و اعضای خانواده ام است که بدانند سعادتی بالاتر از این نیست که یک انسان وارسته قدم در راه حق گذاشته و به جهاد بپردازد و این سعادتی است که کمتر نصیب کسان دیگر می گردد. و این عزیزان نیز باید افتخار کنند که این سعادت نصیب من می گردد و بدانید که در شهادت من در این راه کمترین غم و اندوهی نباید به خود راه دهند و بلکه شکر خدای را به جای آورد و تقوا و پرهیزگاری پیشه سازند و هیچ گریه نکنند بلکه بخندند زیرا که:
ای خوش آن کس که وابسته اوست جان خود دادن به الله چه نکوست
و تو همسرم! در مرگ من نکند که عزادار باشی و سیاه بپوشی! سرخ بپوش به نشانه خط سرخ شهادت، به نشانه خون سرخ شهیدان اسلام و بدان که تو را بیشتر از هر چه و آن چه که در فکر می گنجد دوست می دارم و به تو صمیمانه عشق می ورزم و بعد از خود، تو را به خدای بزرگ سپرده و به صبر و استقامت وصیت می کنم و بعد از خود، آزادت می گذارم تا هر گونه میل داری به ادامه زندگی بپردازی و فقط تنها خواسته ام منحرف نشدن تو از مسیر الله است و بس!
و فرزندانم را نیز به تو می سپارم و از تو می خواهم که بعد از تولدش از سرچشمه اسلام کامیابش نموده و به پرورش وی بپردازی و دیگری را بر او حقی نیست و بعد از ولادتش اگر ذکور باشد، نامش را به یاد رسالت رهبر "رسول" و یا به یاد نیکوکاری و احسان رهبر "محسن" نام نهی و اگر اناث باشد با یاد اولین زن شهید در راه اسلام "سمیه" نام نهی و سعی کن آن چنان بار آید که او نیز چون من به انتخاب شهادت بپردازد و از خط و مش من به او بیاموز و آن را آویزه گوشش قرار ده و از کوچکترین انحراف و کجروی پرهیزش دار.
و سلام بر معلم انقلاب و شهادت و استاد بزرگ شیعه، حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) و نبیره پاکش و فرزند خلفش، سید مستضعفان جهان امام خمینی و درود بی پایان بر شهیدان اسلام از هابیل تا حسین (ع) و لعنت خدا بر کافران و ظالمان گیتی از اکنون تا یوم الدین.
و ستایش سزاوار پروردگاری ست که انسان را از خاک برمی گرداند و بعد از آن دوباره زنده می کند و در یوم الحساب از او سوال می کند تا برای رفتار خود در دنیا به رب اش پاسخ گوید.
و هر کس را از نیکی ها و بدی هایش در دنیا کارنامه ای است پس باید انسان بداند که چه است و به چه هدف خلق گردیده است و خلیفه خدا بودن یعنی چه؟!
و اینک که می روم تا پرچم خونین کربلا را در سراسر گیتی به همت امام مان، خمینی بت شکن به اهتزاز در آورده و زمینه حکومت عدل جهانی را برای ظهور حضرت ولی عصر ایجاد نماییم تا وعده خداوند را که حکومت مستضعفین است به ثبوت برسد، در هیچ راهی نباید سکوت اختیار نماییم و کوتاهی به خرج بدهیم.
و در این راه من نیز میل دارم به خیل عزیزانی که در جبهه های جنگ با کفر مشغول نبرد هستند، بپیوندم و این مکتوب را به عنوان آخرین کلام و وصیت نامه می نگارم تا نشانگر هدف و اراده ام بوده و راهگشایی برای نسل آینده و بازماندگان باشد.
اولین هدفم از این عزم همان ادامه راه سرخ شهادت در راه خداست که در مواقع بحرانی چون حال بر همه مسلمانان و مومنان واجب است که به امر ولی امر عازم جبهه جنگ با کفر شرکت گردیده و از اسلام محمدی(ص) دفاع نمایند و در این باور و جاوید بمانند و وعده خداوندی درباره آنان که پس از شهادت زنده خواهند ماند، به انجام برسد.