جعفر علی مهدوی پناه

محل تولد: اصفهان - کاشان ( آران)

پردیس محل تحصیل: يزد - دانشسرای عالی یزد

رشته تحصیلی: آموزش تاريخ

شهادت: 1365/02/06

محل شهادت: خاک عراق - جزیره مجنون

عملیات: والفجر 8

شما ای جوانان عزیز، بدانیدکه اسلام احتیاج به کمک دارد، درخت اسلام خون می خواهد و اگر به حد کافی به آن خون نرسد، این درخت خشک می شود. در راه پیروزی اسلام این خون ها باید ریخته شود و اگر امروز ریخته نشود، فردا ریخته خواهد شد. امیدوارم که اعمال ما خالصانه برای خدا باشد و در آخرت مفید واقع شود، همانطور که حدیث شریف می فرماید: الدنیا مزرعه الاخره

دانشجوی شهید جعفر علی مهدوی پناه، در روز سوم شعبان، به سال 1344، مصادف با میلاد مسعود بزرگ پاسدار محمدی، حضرت امام حسین(ع)، در آران دیده به جهان گشود. در سن شش سالگی پا به مدرسه گذاشت تا علم و دین و اخلاق بیاموزد. از همان اوان کودکی علاقه وافری به شرکت در مجالس مذهبی، خاصه جلسات قرائت قرآن و دعای ندبه داشت و در همین مجالس مقدس بود که علاوه بر فراگیری تعالیم انسان یاز اسلام، هر صبح جمعه ناله "اَین الطالبُ بدم المقتول بکربلا" سر میداد، با این امید که خود روزی پشت سر مولایش صاحب الزمان(عج) منتقم خون شهید کربلا گردد و ندای "هل من ناصر" حسین(ع) را لبیک اجابت گوید.
اوج گیری انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی، همزمان بود با تحصیل برادر شهید در مدرسه راهنمایی شهید خدمتی. جعفر هم مانند میلیون ها جوان مسلمان و انقلابی علیرغم سن کمش در همه صحنه های انقلاب حضور فعال داشت. از همان ابتدای شروع تظاهرات علیه رژیم فاسد ستمشاهی، او نیز در صفوف یکپارچه مردم مسلمان و به پا خاسته، با مشت های گره کرده، مرگ مزدوران وابسته و سرسپردگان دلبسته به دشمنان اسلام را فریاد می کرد و سرود استقلال آزادی، حکومت اسلامی و درود بر خمینی را زمزمه می نمود. با پیروزی انقلاب اسلامی، شور و عشق جعفر شهید به رهبری و انقلاب روز افزون شد و او خود را برای خدمت به این انقلاب نوپا و دفاع از دستاوردهای گرانبهایش آماده می کرد. در برپایی مراسم مختلف انقلابی از جمله آیین های بزرگداشت ایام پیروزی انقلاب همت والایی داشت و همپای سایر دوستان به چراغانی کوچه ها و خیابان های شهرو ترتیب دادن نمایشگاه های عکس و پوستر و کتاب می پرداخت. موضع او در این ایام، مبارزه بی امان با عوامل کفر و استکبار جهانی مخصوصا عناصر لیبرال و منافق بود. اخلاق نیکویش در میان اعضای خانواده و در بین دوستانش زبانزد خاص و عام و کم نظیر بود. روح گذشت و چشم پوشی از خطای اطرافیان در وی بزرگ می نمود. هیچگاه دیده نشد مه اعضای خانواده و یا دوستانش از وی برنجند. سعی او همواره بر این بود تا با برخورد خوش و رفتار پسندیده، اطرافیانش را خوشحال کند. جلب رضایت پدر و مادر برای او بسیار مهم بود و هیچگاه از کمک و مساعدت به آنان دریغ نمی کرد.
پس از تحمیل جنگ توسط دشمنان اسلام و انقلاب که به منظور نابودی این حرکت عظیم الهی تدارک دیده شده بود، هزاران هزار جوان عاشق، همچون جعفر شهید در پی صدور فرمان امام امت، مبنی بر مقابله با رژیم متجاوز عراق، به پاسداری از انقلاب اسلامی و دفاع از دستاوردهای بزرگش ایستادند. او پس از ماه ها انتظار سرانجام در سن 17 سالگی برای نخستین بار در تابستان سال 61 پا به سرزمین خون رنگ جبهه نهاد و در مناطق مختلف از جمله در پاسگاه زید به مصاف دشمن متجاوز شتافت و در همین منطقه بود که از ناحیه پا مجروح شد. پس از چندی در عملیات محرم نیز شرکت جست و در منطقه دهلران در سِمَت بیسیم چی گردان، مسئولیت ارتباط نیروهای رزمنده را با فرماندهی به عهده داشت.
همزمان با ادامه تحصیل، او با همکاری چند تن از دوستانش به تاسیس پایگاه مقاومت شهید دکتر مصطفی چمران همت گماشت. اکثر ساعات شبانه روز خود را در آنجا مشغول پاسداری و خدمت بود و پایگاه را به منزله مرکز تقویت و تدارک جبهه های نبرد می دانست و در آن سنگر نیز چندی مسئول پرسنلی پایگاه بود.
پس از پایان تحصیلات دوره متوسطه، شهید وارد دانشگاه شد و به تحصیل در رشته تاریخ در دانشسرای عالی یزد پرداخت. باتوجه به دوری راه، جعفر مانند گذشته نمی توانست در خدمت پایگاه باشد، ولی با این وجود از فعالیت در سنگر دانشگاه نیز غفلت نمی کرد. او به ورزش علاقه زیادی داشت و همواره بر نقش آن در آماده سازی انسان برای مقابله با مشکلات و سختس ها و همچنین دفاع از اسلام و انقلاب در برابر هجوم دشمنان تاکید می کرد.
بعد از پیام تاریخی امام بزرگوار، مبنی بر حضور هر چه بیشتر اقشار مختلف مردم در جبهه ها و تشکیل کاروان های راهیان کربلا، جعفر نیز وظیفه خود دانست که پیام رهبرش را لبیک اجابت گوید و همدوش با سایر دانشجویان اعزامی سراسر کشور، جبهه را از نیروهای آموزش دیده پر نماید. این بود که در تاریخ 31/1/1365 به همراه گروه کثیری از دانشجویان در قالب کاروان راهیان کربلا اعزامی از استان یزد، برای چندمین بار عازم جبهه شد و در صف لشکریان حسین بن علی(ع) جای گرفت.
در صبحگاه شنبه ششم اردیبهشت ماه سال 65، مصادف با شانزدهم شعبان المعظم دشمن ناتوان و مایوس که ضربات هولناکی را از رزمندگان اسلام، در عملیات والفجر 8 دریافت کرده بود و در آن منطقه شکست خفت باری را متحمل شده بود، بر آن شد تا با حمله ای غافلگیرانه، به مواضع رزمندگان اسلام، در جبهه حزیره مجنون، گوشه ای از آن همه خسارات و تلفات وارد شده بر ارتش بعث را جبران کند، اما جوانمردان رزمنده اعزامی از استان یزد و به خصوص دانشجویان شیردل و فداکار با توکل بر خدا و با تکیه بر عزم پولادینشان بار دیگر با حماسه و فداکاری بی نظیر خویش، در برابر دشمن ایستادند و شکست دیگری را بر او تحمیل کردند.
در این میان، دانشجوی شهید جعفرعلی مهدوی پناه، در اولین سنگرهای دفاع و مقاومت، پس از ساعت ها درگیری با دشمن و ایستادگی در برابر هجوم بی امان کافران و درحالیکه دیگر یاران را به ادامه پایداری و ایستادگی توصیه می کرد، هدف رگبار دشمن متجاوز قرار گرفت، با خون خویش وضوی دیدار ساخت و روحش به سوی معبود عاشقانه پر کشید.

بسم رب الشهدا و الصدیقین؛ إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ؛ یعنی خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریده است. اینان در راه خدا پیکار می کنند، پس می کشند و کشته می شوند.(قرآن کریم)
این شهادت هاست که به ملت ما وعده پیروزی نهایی می دهد.(امام خمینی)
سپاس بیکران خدای را که شهادت، این فوز عظیم الهی را بر این بنده حقیر خویش، عطا فرمود. درود فراوان به پیشگاه حضرت ولیعصر(عج) و نائب بر حقش، حضرت امام خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگزار جمهوری اسلامی، این قلب تپنده امت اسلام و سلام و تحیت بر تمامی شهدا از هابیل تا حسین(ع) و از حسین(ع) تا شهدای گلگون کفن ایران، به ویژه شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی.
امت غیور و سرافراز به امید خداوند متعال تا چند روز دیگر قرار است عملیات وسیعی انجام دهیم. من خودم را به خدا سپرده ام و از او می خواهم که اگر خون من حقیر می تواند برای پیشبرد اسلام مفید واقع شود، شهادت نصیبم سازد. امام بزرگوار می فرماید در جنگ برای اسلام اگر بکشید پیروزید و اگر کشته شوید باز هم پیروزید.
ای عزیزان برای شما پیامی دارم از شما عاجزانه تقاضا م یکنم که اگر به اسلام معتقد هستید از رهنمودهای امام پیروی کنید و دستورات اسلام را مو به مو اجرا نمایید، که حق پیروز است و سعادت ما در عمل است و نه فقط در شعار.
در این عملیات من تنها به دو چیز فکر می کنم. اول: "ان الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه الله لخاصة اولیائه" همانا جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند تنها به روی دوستان خاص خویش گشوده است. دوم: "وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ" و کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده نپندارید، بلکه آنها زنده اند و در نزد خدایشان روزی می خورند.
شما ای جوانان عزیز، بدانیدکه اسلام احتیاج به کمک دارد، درخت اسلام خون می خواهد و اگر به حد کافی به آن خون نرسد، این درخت خشک می شود. در راه پیروزی اسلام این خون ها باید ریخته شود و اگر امروز ریخته نشود، فردا ریخته خواهد شد. امیدوارم که اعمال ما خالصانه برای خدا باشد و در آخرت مفید واقع شود، همانطور که حدیث شریف می فرماید: الدنیا مزرعه الاخره
گر جهد کنی و عازم راه شوی /از شیب و فراز راه آگاه شوی
بر قله فتح می نشینی تو اگر /فریادگر "نصرُ مِن الله" شوی
و اما چند جمله با پدر مهربانم: پدرم، سلام. سلامی از سرزمین آتش و خون، پدر جان من از این راه دور پینه های دستت را می بوسم و از شما می خواهم که اگر من لیاقت شهادت را پافتم و به سوی الله شتافتم، گریه نکنی، زیرا دشمن با گریه تو شادمان خواهد گشت. اگر من نتوانستم زحمات وافری را که برایم کشیده اید جبران کنم، مرا ببخشید و حلال کنید.
و اما تو ای مادرم، ای نمونه الفت در زندگی ام، اگر می خواهی در شهادت من گریه کنی، در شهادت علی اکبر امام حسین(ع) گریه کن، زیرا من عزیزتر از او نیستم. همانطور که بارها خودت هم گفته ای من در نزد شما امانتی بیش نیستم و بالاخره باید به سوی معبودم پرواز کنم و اینک آن موقع فرا رسیده است، پس شاد باش و مرا خمس فرزندانت به حساب بیاور.
برادرانم: اگر در طول زندگی با شما کم لطفی کرده ام، مرا ببخشید. راه خودتان را با راه رهبر مطابق نمایید و گوش به فرمان او باشید که پیام خون شهدا نیز همین است.
شما ای خواهرانم: سیاهی چادر شما از سرخی خون من نمایان تر است. پس سعی کنید با حفظ حجابتان دشمن را نومید نمایید.
شما دوستان عزیزم: امیدوارم که رهرو راه شهدای محراب شهدایی نظیر، اشرفی اصفهانی ها و صدوقی ها باشید و منافقین ا زخدا بی خبر را به رسوایی بکشانید. به امید فتح و ظفر لشکر اسلام. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار. جانباز اسلام- جعفر علی مهدوی پناه- منطقه دهلران- 61/7/3