جلال وارسته اکمل
محل تولد: خوزستان - آبادان
پردیس محل تحصیل: همدان - تربیتمعلم والفجربهار
رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی
شهادت: 1366/11/06
محل شهادت: خوزستان - شلمچه
عملیات: سایر
برادران و خواهران زیستن تنها خوردن و خوابیدن برای زنده ماندن نیست...انسان جانشین خداست بر روی زمین، مقام کمی نیست خلیف الله شدن اگر انسان بتواند اوصاف و خصایص یک خلیفه خدا را در وجودش متجلی کند قدم در وادی مقدس خدا گونه گذاشته است.
يا ايتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فدخلی عبادی وادخلی جنتی
ای نفس مطمئن و دل آرام خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد و در ميان بندگان من درآى و در بهشت من داخل شو.
دل شوریده و شیدایی داشت و اهل زمزمه های شب با اشکهای روان بود و شیر مرد روز در مصاف با کفار بود او عاشق و دلباخته امام و رهبری بود در سال ۱۳۴۸ در دیار جنوب در یک خانواده مذهبی در شهر آبادان دیده به جهان گشود. جلال پس از طی دوران ابتدایی در شهر آبادان به علت شروع حمله ناجوانمردانه جنگ علیه حکومت اسلامی ایران همراه خانواده مجبور به ترک دیار خویش شدند و به اسد آباد آمدند و دوران راهنمایی را نیز با موفقیت به پایان رسانید علی رغم مهاجرت و مشکلات هجرت از دیار خویش شهید با روحی بزرگ و اندیشه ژرف در تمام فعالیتهای اجتماعی برای سایر دوستان هم سن و سال خود الگو بود. سپس وارد دانشسرای مقدماتی تربیت معلم شد او عاشق سوختن و ساختن بود و در همان سالها به دیار خوبان رفت و به ملکوت ابدی پیوست.
از همان دوران کودکی قلب کوچکش سرشار از عشق و علاقه ب آئین پاک محمدی بود با اینکه به سن بلوغ نرسیده بود واجبات دینی را انجام میداد اهل دعا و تجهد بود و به قرآن عشق می ورزید و این عشق و علاقه باعث شد که به عنوان قاری قرآن در مسابقات شرکت نماید، دل شیدایش به عشق ائمه اطهار همیشه میطپید مداح بود اهل دل و سوز و گداز خاص بود و دعای کمیل و توسل را با نوای گیرای خویش زمزمه میکرد. هنوز هم دیوارهای دانشسرا از ناله های او که از درون جانش بر میخواست و به دیگران نیز شور و حال میداد حرفها دارد. شهید جلال وارسته از همان دوران بچگی با توجه به سن کمش در جریان انقلاب و مبارزات قرار میگیرد و عشق عجیبی نسبت به انقلاب و امام در درون او وجود داشت و در همان سنین نوجوانی در منطقه جنوب و شهر آبادان چهره قبیح و زشت استکبار را با بمباران تیاران برای او روشن شد بود. آری او در همان دوران راهنمایی به فعالیت علیه رژیم بعثی میپردازد و با شرکت در
پایگاه بسیج و تلاش در جهت پیشبرد اهداف انقلاب با سیل خروشان مردمی روانه میشود او از زمانی که هنوز محصل دانشسرا بود پس از گذراندن آموزش دفاعی و احراز آمادگی و ثبت نام در طرح لبیک با خمینی در جبهه های نبرد حضور پیدا میکند. و بعد از این او دیگر عاشق جبهه و جنگ شده بود و در بیشتر عملیات ها لبیک گوی ندای «هل من ناصر ينصرني حسين زمان بود و در والفجر ۸ فاو از ناحیه پا مجروح شد. آخرین باری که دانشجوی سال آخر دانشسرای بهار بود مجدداً به سرای خوبان شتافت و در محور عملیاتی شلمچه جزء لشكر انصار الحسين (ع) با دشمنان دین اسلام به نبرد پرداخت و جانفشانی زیاد کرد و بالاخره در یکی از روزها که جهت شناسایی به خاک عراق رفته بودند مورد اصابت خمپاره قرار میگیرند و در همان حال به درجه رفیع شهادت نائل میشوند.
بسم الله الرحمن الرحيم
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی.
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با عرض سلام بر ارواح طیبه شهدای راه حق از صدر اسلام تا حسین (ع) و از رهبر آزادگان تا شهداى کربلاهاى ایران که جان دادند و خون خود را نثار این انقلاب کردند.
من و همراهانم رفتیم تا به شهیدان کربلا بپیوندیم زیرا ما همه امانتى بیش نیستیم و اگر هم شهادت نصیبم نشد ان شاءالله با پیروزى بر مى گردم، با پیروزى اسلام بر کفر و حق بر باطل، همه ما یک روز مى میریم ولى چه خوب است در راه خدا کشته شدن و به وعده خداوند رسیدن.
من براى نام و مقام به جبهه نمى روم، مى خواهم به حسین بگویم اگر آن زمان نبودیم که تو را یارى کنیم حال هستیم و مى خواهیم راه پر برکت تو را ادامه دهیم. شرمنده ام در برابر این ملت و امامم که نتوانستم خدمتى بیشتر انجام دهم، پس جان خود را نثار این اسلام و امت فدا مى کنم تا توانسته باشم دین خود را ادا کنم.
خدایا به سوى تو کوله بار سفر بستم و در این کوله بار هیچ چیز ندارم جز گناه، اما در عین حال تو را دارم، چون تو گفتى که رحمان و رحیم هستى، الهى بخشندگى تو این اجازه را به من داده است که بگویم همه چیز دارم، پروردگارا از مدتها پیش منتظر شب موعود بودم حال این شب فرا رسیده است.
خطاب به مردم مسلمان؛ ای کسانى که شعار مى دهید اگر ما در صحراى کربلا بودیم حسین را یارى مى کردیم، حال وقت آن رسیده است که مورد آزمایش قرار بگیرد شما اکنون از طرف خداوند متعال ارزیابى مى شوید، اگر مى خواهید از این امتحان الهى سربلند بیرون آیید سنگر جبههها را خالى نکنید و پشتیبان روحانیت و امام عزیز باشید.
پدر و مادر عزیزم و مادران و پدران شهدا ما با خون خود به نداى هل من ناصر ینصرنى حسین (ع) لبیک گفته باشیم و به دشمنان اسلام ثابت کرده باشیم که مسلمان شهادت را سعادت خود مى داند و با آغوش باز به جهاد علیه کفار مى رود.
پدر جان و مادر عزیزم شما خود اطلاع کامل دارید که هر چیز خمسى دارد و آن را باید پرداخت، خمس خانواده شما هم من هستم بنابراین اگر من شهید شدم شما اصلا براى من گریه نکنید و اگر هم خواستید گریه و زارى و عزادارى کنید طورى باشد که دشمنان اسلام سوءاستفاده و خوشحال نشوند.
برادران و خواهران همشهرى زیستن تنها خوردن و خوابیدن براى زنده ماندن نیست، انسان جانشین خدا است در روى زمین، مقام کمى نیست خلیفه الله شدن اگر انسان بتواند اوصاف و خصایص یک خلیفه خدا را در وجودش متجلى کند قدم در وادى مقدس خدا گونه گذاشته است نباید بى تابى کنید که در حال آزمایش هستید باشد صابر باشید، چون هر قطره اى از خون شهیدان که بر زمین مى ریزد نشانگر این است که ما پیرو حسین (ع) و مکتب او هستیم. مادر جان مى دانم که داغ فرزند براى مادر خیلى مشکل است ولى من از شما مادر عزیزم انتظار دارم که مانند بانوى بزرگوار اسلام یعنى حضرت زینب (س) در برابر مشکلات و داغ فرزندش مقاومت کنى و شجاعت داشته باشید در آخر از تمام دوستان حلالیت مى خواهم.
آن که جز عشق خدا عشقى دگر در دل ندارد
آن که راهش جز ره الله مشخصتر ندارد
عاقبت با قلبى آکنده به سوى حق مى شتابند.