حمزه علی غلامی
محل تولد: چهارمحالوبختیاری - اردل
پردیس محل تحصیل: چهارمحالوبختیاری - شهید رجایی
رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی
شهادت: 1365/05/07
محل شهادت: خاک عراق - جزیره مجنون
عملیات: جبهههای حق علیه باطل
شهید حمزه على غلامى در سال 1341 در خانواده اى فقير ولى با ايمان و قلبى پر از مهر الهى متولد شد. پدرش با زندگى كارگرى توانست اين كودك را كه تنها فرزند ذكورش بود با آداب و رسوم اسلامى تربيت كند. اين خانواده از همان اوايل انقلاب مثل ميليونها مردم ديگر كه از نظام ستم شاهى در عذاب بودند به صف انقلاب پيوستند به طورى كه پدر شهيد در مهرماه سال 1357 در درگيرى كه بين مردم كه مدافع انقلاب اسلامى بودند و منافقان كه دشمن قسم خورده انقلاب اسلامى بودند دچار ناراحتى قلبى گرديد و همين ناراحتى منجر به در گذشت ايشان در بيمارستان شد. پدرش هم نمى توانست ببيند كه عده اى از خدا بى خبر مى خواهند انقلاب اسلامى را به انزوا بكشند و تاب وتحمل افكارالحادى را نداشت وهمين سبب شد كه دچار حمله قلبى گردد وبه لقاء الله بپيوندد و در تكيه شهدا ى اصفهان به خاك سپرده شد. از اين زمان مسئوليت شهيد حمزه على زياد شد؛ زيرا اين نوجوان كه بايد به فكر تحصيل باشد تازه بايد به فكر معاش خانواده نيز باشد ولى به كمك مادرش توانست مسئوليت افراد خانواده را به عهده بگيردو در حين تحصيل نان آور خانه نيز باشد ولى براى اينكه از مفاسد اجتماعى كه سراغ بعضى از نوجوانان مى آيد بر حذر باشد در سال 1359 ازدواج كرد. نتيجه اين ازدواج دو فرزند ميباشد.شهيد حمزه على غلامى در سال 1363 موفق به گرفتن ديپلم گرديد و به خاطر ايمان مذهبى كه داشت و بر كسى هم پوشيده نبود به مركز تربيت معلم شهركرد رفت تا بتواند آرزوى پدرش را كه معلم شدن او بود بر آورده كند آن اهداف مقدسى كه هميشه در فكرش داشت و حتى آنرا بر زبان جارى نموده بود به حيطه عمل درآورد. قسمتى از اهدافش اين بود كه من مى خواهم تا ساعتها از شب رفته به يتيمان و بيچارهگان درس فداكارى و اخلاص به اسلام را بدهم خدايا تو توفيقمده چون خود نيز مزه يتيمى و بيچارگى و درماندگى را چشيده ام وى حتى در جبهه هاى نبرد حق عليه باطل از يادكودكان غافل نبوده وطبق نامه اى كه شهيد به مادر و همسرش مى نويسد كه مادر و همسرم جان شما و جان بچه ها من راه خودم را انتخاب كرده ام و شما زينب وار از بچه ها نگهدارى و پاسدار اسلام تربيت كنيد. او عاشق جبهه بود و دلباخته اسلام و سر انجام پس از مدتها حضور در جبهه و مبارزه بى امان عليه كفار بعثى صهيونيستى عراق در سحرگاه روز 7 مرداد ماه سال 1365درمنطقه مجنون بر اثر اصابت تركش به لقاءالله پيوست و از شاهدان تاريخ شد. خدايا توشاهد باش كه زبان الكن ما و قلم هاى ما توان وصف اين شهيدان را ندارند زيرا ما در مقابل حركت ايثاروگذشت و فداكارى انها عاجزيم حتى اگر تمام قلمهاى دنيا جمع شوند نتوانند وصف ايثار آنها را بكنند اى خدا تو توفيق ده كه بتوانيم راهشان را ادامه دهيم.
ا نشاءالله
وصیت نامه رو هنوز پیدا نکردیم ولی مگه حرف فرزند روح الله با حرف روح خدا فرقی داره؟
"همه معلمین در فکر این باشند که خودشان را تهذیب کنند. باید خودشان را مهذب کنند تا حرفشان در دیگران اثر کند. شما باید خیلی توجه داشته باشید که شماها یک مردم عادی نیستید. شماها معلم نسلی هستید که در آتیه همه مقدرات کشور به دست آنها سپرده میشود."
امام خمینی(ره)