خداکرم درخش

محل تولد: کهگیلویه‌و‌بویراحمد - الگن

پردیس محل تحصیل: کهگیلویه‌و‌بویراحمد - تربیت معلم گچساران

رشته تحصیلی: آموزش زبان و ادبيات فارسی

شهادت: 1365/10/04

محل شهادت: خوزستان - جزیره مینو

عملیات: کربلا 4

شما ای کسانی که این حقیر را در قید حیات میشناختید اگر توانایی جبه رفتن را دارید از قافله حسینی عقب نیوفتید و اگر توانایی جبهه رفتن را ندارید لااقل پشت جبهه را پر کنید.

شهیدخداکرم درخش درتاریخ 1346 در روستاي الگن در خانواده ای فقیر و مذهبی متولد شد. او علاقه زیادی به امام و انقلاب داشت و پس از اخذ دیپلم و شرکت در کنکور در تربیت معلم گچساران
مشغول به تحصیل شد وی تحصیلات خود را در رشته ادبیات فارسی ادامه داد. با شروع جنگ تحمیلی احساس مسئولیت او نسبت به جنگ باعث شد که سنگر تعلیم و تعلم را رها کند و به سوی جبهه ها بشتابد. برادر مفقود در تاریخ 1365/9/9 به جبهه اعزام شد و در عملیات کربلای 4 شرکت کرده و در جزیره مینو در تاریخ 1365/10/4 به شهادت رسید.

خدايا چنان كن سرانجام كار تو خشنودباشي و ما رستگار
به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان و به نام يگانه منجي عالم بشريت حضرت بقيه الله اعظم مهدي موعود و نايب برحقش خميني كبير و با سلام بر شهداي حقيقي از صدر اسلام گرفته تا به شهداي كربلا رسيده و از شهداي كربلا تا شهداي گلگون كفن جمهوري اسلامي ايران رسيده و با سلام بر رزمندگان ظفرمند اسلام وصيتنامه خود را شروع مي كنم .
نمي دانم از كجا شروع كنم و در كجا پايان دهم وصيت هاي خود را . وصيتهاي مورد نياز را شهداي ما كردند و من كوچكتر از آنم كه بخواهم وصيتي بهتر و ناطق تر از شهيدانمان بكنم . بلكه بنا به نياز و ضرورت چندين وصيتي دارم كه بنويسم امت حزب الله و شهيدپرور ، در اين برهه از زمان مي دانيد كه استكبار جهاني دست در دست هم دادند و براي نابودي اسلام سعي و كوشش خود را مي كنند و وظيفه هر مسلمان هم در اين موقع، دفاع از دين مقدس خود و مملكت اسلامي است . اين را بدانيد كه دفاع نكردن ننگ است براي ملت اسلامي كه ادامه دهنده راه حسيني هستند پس از شما مي خواهم كه اين جنگ را تا پيروزي نهايي و گسترش دادن دين اسلام در سراسر جهان ادامه دهيد و زمينه را براي ظهوركردن حضرت مهدي(عج) آسان كنيد . تا اينكه جهان پر از عدل و داد شود و ظلم و استبداد از بين برود . امت حزب الله مي دانيد در زمان اوايل انقلاب چقدر شهيد داديم و الآن در جبهه هاي حق عليه باطل هم خيلي جوان از دست داديم . پس شما در برابر خون آنها مسئول هستيد و بايد ساكت ننشينيد تا پيروزي نهايي و تاانتقام گرفتن خون آنها از پاي ننشينيد انشاءالله . و اما وصيت هايم به آشنايان و دوستان و رفقا و خانواده ي خود : شما اي كساني كه اين حقير را در قيد حيات مي شناختيد اگر توانايي جبهه رفتن را داريد از قافله ي حسيني عقب نيفتيد و اگر توانايي جبهه رفتن را نداريد لااقل پشت جبهه را پركنيد و از كمك هاي خود در پشت جبهه دريغ نورزيد و پشت جبهه را محكم نگه داريد . و اما شما اي رفقايم و اي همكلاسيها و دوستانم از شما طلب حلاليت مي كنم اميدوارم كه در آن دنيا روح من را شاد كنيد و اما شما اي عزيزان همكلاسي و هم روستايي و هم منزلي من در قيد حيات از زماني كه پا به مدرسه گذاشتم تا زماني كه به اين سن رسيده ام همه اش با شما بودم و با شما انس گرفته بودم در روستا ، در مدرسه و در شهر دهدشت در منزل همه و همه با هم بوديم مي دانم كه خيلي از من زجر كشيده ايد و شما را ناراحت كرده ام در روز قيامت رو در روي شما شرمنده ام و نمي دانم چطور جوابتان را بدهم . نمي دانم كه شما من را مي بخشيد و حلال مي كنيد يا نه . پس تنها تقاضايم از شما اين است كه اولاً من را حلال كنيد و ثانياً در صورتي كه خداوند اين توفيق را نصيب من كند و شهيد بشوم به خانواده ي من سركشي كنيد و خانواده ام را تسكين دل دهيد تا براي من ناراحت نباشند و خود را به جاي من حساب كنيد براي خانواده ام . و اما شما اي خانواده ي عزيزم ، پدر عزيزم مي دانم كه با دستهاي پينه بسته ات زحمتها كشيده اي و مرا به اينجا رسانده اي و حال دوست داشتي بهره اي از من ببري ولي در اينجا از شما عذر مي خواهم و جبهه را واجب تر دانسته ام و خواستم كه راه علي اكبر را ادامه بدهم و از شما طلب حلاليت مي كنم و اميدوارم كه من را به بزرگواري خودت ببخشي . و شما اي مادر عزيزم مي دانم دوست داشتي كه حجله ي من را ببندي اما حضرت قاسم تازه داماد را به ياد بياور .مي دانم دوست داشتي معلمي من را ببيني ولي يوسف دانشخواه را به ياد بياور . مي دانم كه من جگرگوشه تو بودم و تو براي من ناراحت مي شوي ولي اول براي امام حسين (ع) و علي اكبر ناراحت شو و بعد به ياد من باش و براي من اشك بريز . لذا شما براي من زحمتهاي زيادي كشيده اي و من فرزند خوبي برايت نبودم و نتوانستم زحمت هاي تو را جبران كنم از شما مي خواهم كه مرا حلال كنيد . و شما اي پسرعموهايم در زمان طفوليت و بچگي شما را ناراحت كردم و با شما صحبت مي كردم از شما مي خواهم كه مرا ببخشيد و خاله ي عزيزم شما همچون مادر براي من بوديد و من بين تو و مادرم فرق نمي گذاشتم و هميشه تو را دوست داشتم و بعضي مواقع با شما حرف مي زدم و شما را نارحت مي كردم لذا تو را به خدا قسم مي دهم از ته قلب مرا حلال كن . سخني با هم روستائيان عزيز ، شما اي اهالي روستا تا اين مدت كه من بودم به آن صورت تفرقه را در ميان شما نديدم . ولي اميدوارم به خداوند كه اگر ميان شما تفرقه باشد حل شود و هيچگونه اختلافي در بين شما نباشد . شايد در روستا شماها را نارحت كرده باشم پس از شما مي خواهم كه مرا حلال كنيد . از برادران رفيقم مي خواهم كه دو برادر كوچولويم را طوري تربيت كنيد كه براي اسلام مفيد باشند نه مضر و موقعي بزرگ شدند شهادتم را برايشان تعريف كنيد . از برادران عزيز مي خواهم كه روي قبرم اين نوحه را بخوانيد (شيون مكن مادر در مرگ خونبارم )
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار مورخ 8/9/1365 خوابگاه شهيد چمبري مركز شهيد قاسمي گچساران
خداكرم درخش