رحیم کشتزار
محل تولد: خوزستان - دزفول
پردیس محل تحصیل: کهگیلویهوبویراحمد - تربیت معلم شهید ایزدپناه
رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی
شهادت: 1361/02/20
محل شهادت: خوزستان - خرمشهر
عملیات: بیت المقدس
برادران مسجدی! همان طور که امام بزرگوارمان فرمودند که: "مسجد سنگر است"، سنگرها را حفظ کنید. برادران مسجد! تنها سنگر این نیست که اسلحه بگیریم و یک نگهبانی بدهیم! بلکه مسجد سنگر پایگاه ایدئولوژی اسلامی است و از این مسجد بود که انقلاب شروع شد و از این مساجد بود که انقلاب پیروز شد و ان شاء الله از این مساجد خواهد بود که جهان به وسیله امام زمان(عج) و نائب به حق او از دست غارتگران و ابرقدرت ها گرفته می شود.
رحیم کشتزار به سال ۱۳۳۸ در خانواده ای فقیر و متدین در دزفول چشم به جهان گشود و چه اسم خوبی برای او انتخاب کردند چرا که نسبت به همه رحیم و مهربان بود. او در پرتو پدر و مادرش که شمه ای از اسلام را درک کرده بودند پرورش یافت.
او پیش از انقلاب با حضور در مساجد و جلسات قرآنی مفاهیم اسلام را خوب درک کرد و همراه با ملت قهرمان و مسلمان حرکت انقلاب را شروع کرد و فعالیت های زیادی به عمل آورد و از جمله در راه اندازی تظاهراتی در اندیمشک دستگیر و به مدت یک هفته به زندان ساواک افتاد و بعد از شکنجه های زیادی که به او داده شده بود و صورت استخوانی او گواه بر این وحشی گری ساواک بود، آزاد شده و دوباره حرکت خود را تا پیروزی انقلاب ادامه داد.
بعد از پیروزی انقلاب با این اعتقاد که انقلاب تا پیروزی نهایی و سپردن آن به انقلاب مهدی (عج) ادامه دارد، با حضور خویش در مساجد و جلسات قرآنی و یاد گرفتن و یاد دادن مفاهیم اسلامی به این امر تحقق بخشیده و شهادت برادرش به دست ضدانقلاب تأثیر شگرف روحی در او نهاد.
او بعد از گرفتن دیپلم به همراه دوستانش در سپاه پاسداران ثبت نام کرد و وارد شهربانی می شود تا شاید بتواند در آن جا نقایص و مشکلات را برطرف کرده و جو اسلامی را به وجود بیاورد و چه خوب در این راه کوشید. او در شهربانی پایه گذار نماز جماعت، جلسات قرآن، روزه گرفتن بود. وقتی روزه می گرفت بعضی مواقع حتی مادرش هم متوجه نمی شد.
او نسبت به سپاه و بسیج علاقه عجیبی داشت و به همین دلیل وقتی که نگهبانیش در شهربانی تمام می شد به بسیج محل می رفت و آن جا هم نگهبانی می داد.
در زمان بنی صدر خائن با جوی که در شهربانی حاکم بود به مبارزه برخاست و در این راه روزها در بازداشت به سر میبرد با شروع شدن جنگ تحمیلی رحیم دیگر درخود نمی گنجید و آرزو داشت که با حضور در جبهه ها در راه اسلام بجنگد از این رو با تمام زجرهایی که کشیده بود از شهربانی بیرون آمد تا شاید بتواند به جبهه برود اما نتوانست که به رزمندگان بپیوندد و وارد دادسرای انقلاب اسلامی شد و در آن جا نیز خدمات شایانی نمود.
او با شرکت در کنکور تربیت معلم و قبول شدن در این سنگر علم و دانش می خواست تا راه انبیاء را ادامه بدهد ولی موقعی که به مرکز تربیت معلم شهید ایزدپناه یاسوج آمد خود معلم بود. در مدت کوتاهی که آن جا بود همه اعم از مسئولین استادان و برادران دانشجویش او را خوب شناختند. برادرانی که از روز اول به آن مرکز آمدند خوب به یاد دارند که او چه زحماتی کشید. او نماز جماعت را بر پا کرد وی هی چوقت جلو نایستاد. او برادران را به روزه گرفتن تشویق می کرد ولی روزه گرفتن خودش را کسی متوجه نمی شد.
شهید رحیم کشتزار،با تمام مشکلات و موانعی که بر سر راهش بوجود آوردند ولی هیچ وقت ساکت و راکت نماند و هر روز با اعتقادی راسخ تر راهش را ادامه می داد. او بیش از هر چیز از آدم هایی که دوگانه و بلهوس و تابع نفس سرکش و پیرو پست و مقام خود بودند نفرت داشت و به همین خاطر بود که تمامی سعی و کوشش را بر این گذاشت که از قید و بند های نفسانی بزداید و در این راه موفق و به منتهی درجه رسید و شهادت او دلیل و برهان همین امر است. نهایتا او در تاریخ 61/2/20 در عملیات الی بیت المقدس(آزادسازی خرمشهر) به شهادت رسید.
بسمه تعالی
«پروردگارا! همانا شنیدیم بانگ دهنده را که بانگ می داد برای ایمان که ایمان آرید به پروردگار خویش، پس ایمان آوردیم. پروردگارا! بیامرز برای ما گناهان ما را و پاک کن از زشتی ها ما را و دریاب ما را با نیکان.» (سوره نساء آیه ۱۹۳)
روزها بود که در انتظار بودم که شاید خدا نصیب ما کند تا در جبهه حق علیه باطل شرکت کنم اما هر بار به علتی و یا شاید به علت وابستگی به دنیا به این آرزو نرسیدم اما این بار خدا این نعمت را به من عطا کرد که به این آرزو برسم.
در این جا شما را به چند تذکر یادآور می شوم. اول از مادرم شروع می کنم، مادر در ابتدا از این که بدون اجازه تو عازم جبهه شدم معذرت می خواهم. امیدوارم که شیرت را حلالم کنی. مادر یادت است هنگامی که ملا روضه ی امام حسین را برایت می خواند چقدر گریه می کردی و می گفتی که اگر در زمان امام حسین بودی به امام حسین کمک می کردی؟ مادر اکنون امام حسین زمان؛ خمینی بزرگ است، امامی که ما را از پستی ها و زشتی ها و پلیدی ها نجات داد. مبادا مادر از این که پسرت به جبهه رفته ناراحت شوی و خم به ابرو بیاورید که اگر ناراحت شوی حضرت فاطمه زهرا را ناراحت می کنی.
مادر شاید اگر خدا خواست، شهید شدم گرچه من به خود نمی بینم که شهید بشوم چون که خدا فقط افراد صالح و متقی و آنانی را که دوست می دارد به سوی خود می برد ولی به هر حال اگر ان شاء الله شهید شدم نمی گویم که گریه نکنی، چون انقلاب ما با همین گریه ها بود که پیروز شد اما مادر گریه کردنت به خاطر خدا و برای بخشش گناهانم باشد که در غیر این صورت دشمنان را شاد خواهی کرد.
مادر همیشه در نمازهایت برای سلامتی امام زمان و نائب بر حق او امام خمینی و پیروزی اسلام و گسترش اسلام در جهان دعا کن چون که دعاهای شما مادران پاک سرشت مستجاب می شود. در ضمن مادر مقدار پولی که نزد محمدعلی دارم خمس آن ها را بدهید و بقیه را اگر احتیاج نداشتی خرج رزمندگان بکنید و اگر احتیاج داشتید خود می دانی!
و اما شما برادران: قرآن همگی ما را به تقوی و پرهیزگاری دعوت می کند. برادران تقوا را پیشه کنید و مبادا در اثر مصیبتی که به شما رسید جهت زندگی خدایی را عوض کنید! مبادا کوچک ترین حرفی بر علیه این انقلاب اسلامی و رهبر بزرگ آن بزنید!
به شما توصیه می شود که همیشه و در همه حال خدا را به یاد داشته باشید و از روحانیت اصیل و متعهد که پیشتازان انقلاب اسلامی هستند پشتیبانی کامل کنید زیرا اینان هستند که به زندگی ما حیات و معنی و هدف می دهند و اینانند که ما را از فسادهایی که تا گردن گریبان آن ها بودیم نجات دادند و اینانند که ما را به معبود و معشوق خود می رسانند بنابراین به برادران می گویم که اگر کوچک ترین حرفی بر علیه این سنگرداران انقلاب بزنند علاوه بر این که خدا آن ها را نمی بخشد، من نیز به نوبه خود آن ها را نمی بخشم و نمی خواهم حتی برای تشییع جنازه من شرکت داشته باشند.
و اما شما خواهران: خواهران! شما زینب وار زندگی کنید زیرا که شرف و حیثیت و آبروی زن، زینب وار زندگی کردن است و زینب وار بودن است که شما را به هدف نهایی که پیوستن به الله می رساند. اگر شما زینب را الگو و نمونه برای خود قرار دهید در زندگی موفق می شوید.
خواهران! در جلسات مذهبی مثل نماز جمعه و دعای کمیل و دیگر مراسم مذهبی شرکت کنید زیرا این جلسات هستند که انسان را می سازند. از شما می خواهم که در دعای کمیل همیشه به یاد ما باشید و از خدا برای بخشش گناهانم طلب مغفرت کنید.
و اما شما دوستان و خویشاوندان: امیدوارم که جهت و هدف و زندگی ما همگی جهت الله باشد یعنی تمام حرکات مان را بر محور توحید انجام دهیم و از هوای نفسانی که عاملی برای انحراف از این مسیر مقدس می باشد به خدا پناه می بریم که تنها خداست که می تواند ما را از این دیو خطرناک نجات دهد.
تذکری داشتم به برادران حزب الله مسجدی: برادران مسجدی! همان طور که امام بزرگوارمان فرمودند که: "مسجد سنگر است"، سنگرها را حفظ کنید. برادران مسجد! تنها سنگر این نیست که اسلحه بگیریم و یک نگهبانی بدهیم! بلکه مسجد سنگر پایگاه ایدئولوژی اسلامی است و از این مسجد بود که انقلاب شروع شد و از این مساجد بود که انقلاب پیروز شد و ان شاء الله از این مساجد خواهد بود که جهان به وسیله امام زمان(عج) و نائب به حق او از دست غارتگران و ابرقدرت ها گرفته می شود و جهان از عدل و آزادی و انسانیت دوران شکوفایی خود را شروع می کند.
بنابراین برادران جلسات قرائت را حفظ کنید. برادران اگر می خواهید افرادی مثل شهید رجائی تحویل اجتماع بدهید تنها راهش این است که بچه ها را از کوچکی وارد مساجد کنید که غیر از این راهی ندارید! امیدوارم که در این امر خطیر موفق باشید.
در پایان از همه شما که انسان های مصدقی برای انقلاب اسلامی هستید می خواهم که برای ظهور امام زمان و سلامتی امام خمینی دعای بسیار کنید.
والسلام علیکم من التبع الهدی
رحیم کشتزار 61/2/12