روح الله سیف
محل تولد: همدان - نهاوند
پردیس محل تحصیل: همدان - تربیت معلم شهید مقصودی
رشته تحصیلی: آموزش زبان عربی
شهادت: 1365/10/21
محل شهادت: خوزستان - شلمچه
عملیات: کربلا 5
و نريد ان نمن على الذين استعضعفوا فى الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثين
خداوندا چگونه تو را سجده کنم در حالی که کوله بارم از گناه لبریز است و چه سان امید به تو داشته باشم که از خطاهایم در گذری بار الها از تو طلب بخشش مینمایم که چندین بار پس از تو به دوباره به وادی گناه کشانده شدم و لطف تو را ناچیز قرار دادم خدایا مرا ببخش از این که در راه بندگیت مخلص و استوار و ثابت قدم نبودم.
سخن از مردی از یاران خمینی است که در مکتب حسینی پرورش یافت و در مدرسه عشق درجه ممتازی شهادت دریافت نمود سخن از آقا روحالله است او که مرد رنجها و سختیها بود او دردانه حقیقی از ایمان و تقوا و ملبس به لباس نجابت بود و به نقل از مادرش اهل دعا و تهجد و عاشق جنگ بود و جهاد، ایثارگری واقعی که در لای چرخ های گیتی، با درد فقر سال های سال استخوانهایش مستحکم شده بود، او آبدیده شده بود چون از دست رنج پدری ارتزاق نمود که به جز خدا در تفکرات او چیزی نمیگنجید.
شهید روحالله سیف در سرزمین باستانی نهاوند در یک خانواده مذهبی از اقشار مستضعف جامعه در سال ۱۳۴۵ دیده به دنیا گشود.
پدر او که سالهاست با سختی های زندگی و برای امرار معاش با تمام مشکلات دست و پنجه نرم کرده بود و در این راه برای کسب روزی امرار به کارهای طاقت فرسای کارگری همت گماشته بود با قلبی مملوء از ایمان و تقوا در تربیت این کودک پاک از هیچ کوششی فرو گذار نمیکرد و بر این اساس است که روحا...در همان سالهای کودکی با نماز و سجده آشنا شد.
دوران تحصیل در مقطع راهنمائی شهید سیف مصادف با ظهور مبارزات انقلاب اسلامی به رهبری بزرگ مردی از سلاله پاک حسینی میشود او نیز همدوش با سایر دوستانش در سنگر مدرسه و راهپیمایی های ضد رژیم فرهنگ انقلابی و ظلم ستیزی را در وجود خویش احیاء و استوار ساخت و در این دوران با وجود شرکت در جریانات انقلاب و تحصیل در مدرسه از خانواده هم غفلت نورزید از کمترین فرصت استفاده کرده و با رفتن به کارگری در امرار معاش روزمره پدر را یاری نمود.
در سالهایی که شهید سیف دانش آموز مدرسه شهدا نهاوند بود، شاهد شروع جنگی نابرابر به سرکردگی کافران و تجاوزگران قرن، صدام تکرینی و لشکریان شیطانی و کفر با ایران اسلامی بود، او که به امام امت عشق میورزید و مریدی حقیقی برای مرشد خدایی بود ملبس به لباس بسیجی در این شجره طیبه به قداست روح و طهارت درون خویش همت گماشت.
با مردان بسیجی، شیرمردان جهاد و ایثار به جنگ با اهل باطل شتافت و کلاس درس و مدرسه در درون دبیرستان را به درس عقیده و جهاد و مدرسه عاشقان برد و پس از یادگیری فنون نظامی در پادگان ابوذر همدان به سرزمین خوبان شتافت، آری برای اولین بار کوه های سر به فلک کشیده کردستان پذیرای این شاگرد مدرسه عشق گردید. این یار راستین خمینی با خلوت در دل شب و اشکهای روان آشنا بود.
شهید روحا...سیف در سال ۱۳۶۴ موفق به اخذ دیپلم در رشته های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگ و ادب گردید در مهرماه سال ۶۱ وارد مرکز تربیت معلم شهید قدوسی نهاوند گردید و در رشته آموزش ابتدایی به تحصیل مشغول شد در همان ابتدای دانشجویی مجددا به همراه خواهرزادهاش برای شرکت در عملیات والفجر ۸ راهی منطقه عملیاتی جنوب گردید، او جمعی تیپ انصارالحسین گردان ۱۵۳ بود که همچون سرداران کربلا در شب عمیلات حماسه آفریدند.
به نقل از خود شهید میگویند:
در آن شب چون اکثر دوستان و هم رزمان، شهید شده بودند،لحظهای تیربار میزدیم، چندگاهی یکبار ار پی چی شلیک میکردیم،گاهی اوقات نارنجک پرتاب مینمودیم و مدام با رگبار اسلحه شب بر روی دشمن آتش میریختیم و آنان خیال میکردند که یک گردان نیرو هستیم و تا صبح به یاری خداوند توانستیم محور را نگهداری کنیم.
در این عملیات دو خواهر زادهاش آقا سعید به افتخار شهادت رسید و آقا حمید مفقودالاثر گردید.شهید روحالله برای خواهرش و مادرش در خصوص دو کبوتر به معراج رفته تسلی خاطر شد.
شهید پس از تغییر رشته در مرکز تربیت معلم شهید مقصودی همدان در رشته دینی عربی به تحصیل مشغول میگردد. در تابستان ۱۳۶۵ که شهید با توجه به شخصیت علمی که داشتند موفق شدند در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه امام صادق قبول شوند و چون رتبه ایشان با شخص دیگری یکسان بوده است، با توجه به روحیهی ایثارگری و تقدم دیگری بر خویش رضایت میدهند که ایشان بروند. او خود در دانشگاه عارفان در سرحد عشق در کنار اسطورههای پاکی و تقوا پذیرفته شده است.
آری او برای چندمین بار در تاریخ ۶۵/۹/۱۰ همراه دیگر همرزمان و دانشجویان همگام با سپاهیان حضرت محمد(ص) عازم جبهههای نبرد میشود.
چهره جذاب، نورانی و نرمی رفتارش همه حکایت از شهادت او میدادند، از سخنانش این بود که انسان فقط در جبهه آرامش پیدا میکند و آنجا است که معنای زندگی را میفهمد و چیزهای دیگر بازیچهای بیش نیستند.
شهید سیف اینبار خاضعانه از خدایش درخواست شهادت نموده بود، او قبل از عملیات از شهادت خود و چندتن از دوستانش خبر میدهد و چنین هم میشود.
سرزمین جنوب و سنگرهای خاکی آن، شب تار و آسمان خیمه گونه آن دیار،ستارگان و فرشتگان آسمان همه و همه شاهد ایثارگری و از جان گذشتگی یاران خدا در لحظات عملیات کربلای ۵ بودند چه عاشقانه جان شیرین خویش را به طبق اخلاص نهادند و حدیث ایثار و مقاومت را در دفتر تاریخ به ثبت رسانید، سرزمین شلمچه در سحرگاه ۶۵/10/۲۱ در عملیات کربلای ۵ شاهد به معراج رفتن شهید روحالله سیف با سری سوراخ و خونین به پیشگاه ابدیت است و یاران چه زیبا خون مطهر و پاک خودشان را به اسلام اهدا نمودند.
مادرش میگوید: او از هیچ واجبی کوتاهی نکرد در همان سالهایی که کلاس پنجم ابتدایی بود شروع به نماز خواندن نمود، در طهارت و پاکی زبانزد دوستان بود، نماز صبح هایش را با حالت خاصی میخواند ودر خانه واقعا رفتاری اسلامی داشت.
بسم الله الر حمن الر حيم
وزيد انمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين
با سلام و صلوات بر يگانه منجي عالم بشريت قائم آل محمد حضرت مهدي موعود و با عرض ارادت خدمت نائب بر حقش امام عزيز و امت شهيد پرور ايران كه با ايثار و از خود گذشتگي توانستند پس از 1400 سال به نداي حسين گونه امام لبيك گويند و اين پيامبر را ياري نمايند . هم اكنون كه مشغول نوشتن وصيت نامه ام مي باشم شايد مانند دفعات قبل آنطور كه بايد اخلاص در كارم نبوده كه خود خواننده وصيت خويش شدم و اميدوارم كه انشائ الله خداي تعالي نظر و عنايتش را از اين بنده حقير و مسكين دريغ نورزد و از او خواستارم كه فيض عظماي شهادت را نصيبم گرداند و مرا از پوشيدن اين خلعت زيبا محروم نگرداند اصولا صحبت كردن در مورد چنين واژه اي به اين عظمت و به اين زيبايي كار هر كسي نيست چرا كه درخواست چنين كلمه اي از خداوند احتياج به داشتن بنيه اخلاقي است و اين كار جز از ائمه معصومين ساخته نيست ديدگاهها در مورد شهادت مختلف است و عده اي خيال مي كنند اينجور موت براي انسان زجر آور است و يا بعضي ها چنين مي پندارند كه شهادت معنا ندارد . در جواب چنين كساني بايد چنين اذعان داشت كه اين مقام همان مقامي است كه مولا علي ع هنگامي كه پيامبر اكرم به علي بشارت آنرا مي دهد حال علي را در آن وقع سئوال مي كنند مولا علي ع در جواب حضرت مي فرمايد كه آن لحظه جاي هيچگونه صبري نيست بلكه جاي شكر گذاري است بر خلاف ما كه درخواست صبر مي كنيم .
اگر به سرنوشت و علت آخر شيوه انسان توجه نمائيم خواهيم دانست كه انسان چيزي نيست جز روح او و اين روح انسان است كه لياقت باقي ماندن را دارد و ما انسانها خصوصا ما مسلمانها بايستي به اين نكته خوب توجه داشته باشيم كه مبادا در انتخاب هدف دچار اشتباه شويم همانند بسياري كه دچار اين اشتباه شدند اگر بخواهيم كه اين مطلب بيش از اين ادامه پيدا نكند بايد گفت كه جز خط ولايت در مكتب اسلام دور بقيه مكتبها و روشها را خط بطلان كشيد و متوجه اين مطلب شد اگر چه واقعا ما اسم مسلمان بر خودمان گذاشتهايم وليكن بايد به اين مسئله خوب توجه داشته باشيم كه مسلمان بودن و در خط ولايت بودن قرين يكديگرند و تصور اينكه اين دو از يكديگر جدا باشند محال است .
آن مسلماني كه بخاطر فهم بيشتر مفاهيم اسلامي و مكتبش خود را در خط مثلا عرفان قرار داده و يا اينكه خويش را در بند علوم ديگر و راه و روشهاي ديگر قرار داده بايستي به اين نكته توجه خاص نمايد و مواظبت به خرج دهد كه مبادا از خط و اصول اصلي خارج شود و اصول اصلي همان مسئله ولايت است اگر كسي به عرفان روي بياورد و يا هر دو روش ديگر و آن روش را براي خود همان روش بخواهد يعني اينكه عرفان را براي عرفان بخواهد و يا اينكه شعر را براي شعر بخواهد مثل كسي كه مدعي ميشود و در خط شعر قرار گرفته و مرتب سهم معيني براي شعر خويش بكار ميبرد كه جز عشق الهي چيز ديگري نيست اين چنين انساني اگر واقعا در خط الهي است بايستي اين علم خويش را به منطقه ظهور برساند و از آن به جهت رسيدن به كمال واقعي استفاده نمايد ما مسلمانان موظفيم كه اين اصل را در شئون زندگي خويش به پا و عمل نمائيم و هر كار و عملي كه مطابق با اصل ولايت نباشد مطوئن باشيد كه به اندازه كاهي ارزش ندارد ما الان در وضعي قرار گرفته ايم كه جز خط ولايت ائمه معصومين سلام الله عليه به دادمان نميرسد و اين امكان ندارد جز قرار گرفتن در خط امام خميني دام ظله .
خداوندا تو را شكر مي كنم كه مرا در مكتب شهادت پرورانيدي و عشق حسين را در قلبم جاري ساختي خداوندا چگونه تو را سجده كنم در حاليكه كوله بارم از گناه لبريز است و اميد به تو داشته باشم كه از خطاهايم درگذري بارالها از تو طلب بخشش مي نمايم كه چندين بار پس از توبه دوباره به وادي گناه كشانده شدم و لطف تو را نا چيز قرار دادم خدايا مرا ببخش از اينكه در راه بندگيت مخلص و استوار و ثابت قدم نبودم .
بار خدايا هنگامي كه اراده جبهه رفتن مي كردم تنها مشو.ق و تنها عاملي كه مرا به طرف جبهه مي كشانيد تو بودي تنها كسي بودي كه ؟؟؟ تو تمام سختيها را با جان قبول مي كردم شايد مرا به بندگي خويش قبول نمايي خداوندا براي آخرين بار امواج پر خروش احساسات قلبم را بخاطر تو روي كاغذ مي آورم و بگذار همگان بدانند بگذار نامردمان كور دل بدانند كه : انا الحيوه عقيده و الجهاد بگذار بدانند كه ما پيرو مولاي خويش حسينيم .
سلام مادر عزيز و گراميم . سلام اي كسي كه با شير پاك خويش خود رهنماي شهادتم بودي مادر جان اگر نبود گريه هايي كه در مجالس عزا بياد حسين عليه السلام ميكردي و اشك چشمت با شيرت آغشته نمي گشت هرگز به اين راه نمي افتادم و در اين كشتي نجات قدم نمي گذاشتم مادر جان نمي دانم چه چيز بگويم كه حقت را ادا كرده باشم مادر عزيزاي كاش خداي سبحان سجده بر غير خودش را حرام نكرده بود تا من همچون او تو را سجده كنم .
مادر عزيز سلامم را خدمت پدر مهربانم برسان و از او بخاطر زحماتي كه برايم كشيده تشكر كن مادر جان اگر خبر شهادتم به گوش شما رسيد بر شما واجب است همچون خواهر عزيزم وهمچون زينب سلام الله عليه پيامم را برساني و همچون او سرافراز قدم برداري و همچون او صابر باشي اگر نامردماني طعنه زدند به آنها بگو كه پسرم عاشق بود او همچون حسين خود را در ميان شمشيرها انداخت تا دين پيامبر بي ياور نماند . مادرم به آنها بگو خود او را براي چنين روزي تربيت كردم .
بارالها از تو تشكر مي كنم كه مرا در موقعيتي از زمان قرار دادي كه رهبرم خميني بود خدايا از تو تشكر مي كنم كه مرا حسيني تربيت كردي خدايا از تو تشكر مي كنم كه اين توفيق را به من دادي تا خون خود را به راه رهبرم هديه كنم .
امت حزب الله بدانيد كه امت نمونه هستيد و خداوند شما را براي اين كار برگزيده است و اگر در اين مسير مصيبتي وارد مي شود بدانيد آزمايش الهي در كار است و هرگز رهبر خويش را تنها نگذاريد و قدر اين نعمت الهي را بدانيد و بداني كه مسئوليتمان سنگين است چرا كه رهبرمان خميني است .
در آخر از تمامي دوستان و آشنايان و تمام كساني كه با اينجانب به هر نحو ارتباط داشته اند حلاليت مي طلبم و اميدوارم كه همگي در راه پيشبرد اهداف انقلاب موفق و پيروز باشيد .
خدمت برادر عزيزم سلام عرض مي كنم و طلب حلاليت مي كنم خدمت دوست عزيز و برادر راهنمايم مرتضي سلام عرض كرده و طلب حلاليت مي كنم از همگي بستگانم طلب حلاليت مي كنم بخصوص عمه هاي گراميم كه حق زيادي بر گردنم داشته اند و نتوانستم ادا نمايم .
از همگي التماس دعا دارم و همچنين طلب مغفرت و اگر احيانا خواستيد در اين جهت بودجه اي صرف نمائيد مواظب باشيد كه فقراء سهم بيشتري داشته باشند .
به اميد زيارت قبر حسين ع خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار .
بسيجي داوطلب روح الله سيف 65/10/17
حديث عشق خونين است خونين فراق يار سنگين است سنگين
بگو با مدعي غم نيست ما را غم فرهاد شيرين است شيرين
در آخر اين اعمال واجب را برايم انجام دهيد .