شهید عباس زارعی مصعبی
محل تولد: خراسانجنوبی - سرایان، روستای مصعبی
پردیس محل تحصیل: خراسانجنوبی - مرکز تربیت معلم شهید مفتح فردوس
رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی
شهادت: 1364/11/28
محل شهادت: خراسانجنوبی - اهواز-بیمارستان
عملیات: والفجر 8
از خواهرانم مى خواهم كه حجاب اسلامى را كاملا رعايت كرده و هميشه به ياد خدا باشند، از دعا برای امام و پیروزی اسلام فراموش نکنند و زينب وار با مشکلات مبارزه کنند.بر هر فرد ايرانى كه ادعاى مسلمان بودن را مى كند ، واجب است براى پاسدارى از حرمت خون شهيدان و پاسدارى از اين انقلاب نوپاى اسلامى ، در درجه اول كاملا مطيع و گوش به فرمان امام امت و ولايت فقه بوده و از انجام هر كارى كه به نحوى به اين انقلاب ضربه مى زند بپرهیزید.
شهید عباس زارعی مصعبی فرزند حسن رضا در تاریخ سوم فروردینماه سال 1345 در روستای کوهستانی و سرسبز مصعبی شهرستان فردوس به دنیا آمد. در کنار درسهایش به کشاورزی مشغول بود و از این طریق به خانوادهاش کمک میکرد. پس از کسب دیپلم توانست در دانشگاه شهید مفتح (تربیتمعلم فردوس) در رشته آموزش ابتدایی قبول شود. او در مرکز تربیتمعلم مسئول بسیج اداری شد و فعالیتهای بسیجی انجام میداد. در اعزامهایی که از طریق بسیج به جبهه داشت دچار زخمهای شدیدی شد اما باوجودآن بازهم در عملیات والفجر 8 شرکت کرد. سرانجام در همین عملیات بود که دچار جراحت شدیدی شد و پس از انتقال در بیمارستان اهواز در تاریخ 28/11/64 به شهادت رسید. مزار او در روستای مصعبی قرار دارد و قرارگاه عاشقان شهادت است.
(( بسم الله الرحمن الرحيم ))
(( ... الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عند الله و اولئك هم الفائزون ))(( آنانكه ايمان آوردند و از وطن هجرت گزيدند و در راه خدا با جان و مالشان جهاد كردند، آنان را در نزد خدا مقام بلندى است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان هر دو عالمند ))
با سلام و درود به پيشگاه امام زمان (عج) و نايب بر حقش خمينى كبير كه راه مبارزه با ظالم را به ما آموخت و با سلام و درود به شهيدان گلگون كفن از صدر اسلام تاكنون و با سلام به تمام ملت قهرمان و شجاع ايران .
چندين روز است كه جهت عمليات كه انشا الله در پيش است به خط مقدم آمدم ، خمپاره ها و توپ ها و هواپيماهاى دشمن دمادم انسان را به ياد مرگ خونين مى اندازد ، به ياد زيباترين مرگ ها ، به ياد شهادت در راه معشوق .
وه چه زيباست با سر و تن خونين و لباسى كه در راه دفاع از حريم مقدس اسلام ، خونين شده انسان به ديدار الله بشتابد .
چه زيباست انسان خاكى بر روى بال ملائك آسمانى در ملكوت اعلى سفر كند و به ديدار معشوق بشتابد .
چه زيباست انسان مانند سرور آزادگان جهان ، حسين (ع) جان بسپارد ، ولى افسوس كه خود را لايق آن نمى دانم .
ولى به هر صورت از آنجا كه بر هر انسان لازم است كه وصيت خود را بنويسد ، لذا من هم اگرچه وصيتى به آن صورت ندارم ولى به عنوان انجام تكليف ، چند كلمه اى روى اين كاغذ پاره مى نويسم .
چند سخنى كه من به عنوان وصيت دارم ، بطور كلى در سه بعد خلاصه مى شود:
1- ابتدا سخنى با ملت مبارز و هميشه در صحنه ايران ، خصوصا فردوس و مصعبى:
ما همه مى دانيم كه اين انقلاب عظيم اسلامى ما ، با خون هزاران هزار شهيد و دادن هزاران مفقود و اسير تا به امروز بحمد الله حفظ شده است لذا بر هر فرد ايرانى كه ادعاى مسلمان بودن را مى كند ، واجب است براى پاسدارى از حرمت خون شهيدان و پاسدارى از اين انقلاب نوپاى اسلامى ، در درجه اول كاملا مطيع و گوش به فرمان امام امت و ولايت فقه بوده و از انجام هر كارى كه به نحوى به اين انقلاب ضربه مى زند از قبيل گرانفروشى و اشاعه منكرات و غيره جدا بپرهيزيد ، در راه انقلاب از دادن جان و مال به هيچ وجه دريغ نورزيد، زيرا كه ملت در امتحانى سخت از طرف پروردگار قرار گرفته است.
از ملت شهيد پرور مى خواهم كه با منافقين و كسانى كه مى خورند و نق مى زنند ، برخورد كنند ، زيرا اينان علفهاى هرز جامعه هستند . اجركم عند الله.
2- اما سخنى با پدر و مادر غيور و گرامى ام:
قبل از هر چيز از شما پدر و مادر گرامى ام حلاليت خواسته و از جهت اينكه نتوانستم براى شما فرزندى لايق باشم ، پوزش مى طلبم . از شما عاجزانه مى خواهم كه مبادا با گريه و سر و صدا دشمنان اسلام را شاد كنيد ، آخر مرگ غير از اين است كه ما امانتى از خداونديم و هر وقت كه مشيت او بود ، بايد اين امانت كه روح ما است ، به او برگردانيم ، پس اى پدر من ، اى كسى كه با خون دل و با زحمات طاقت فرساى خود ، مرا بزرگ كرديد و اى مادر من و اى كسى كه با شيره جان خود مرا پروراندى ، چه بهتر كه اين امانت الهى را در اين راه مقدس و با اين هدف پاك ، تقديم صاحبش كنيد.
پدر و مادر عزيزم ، خوشا به سعادت شما و ديگر پدران و مادران شهدا كه فرزندان خود را در راه اينچنين هدفى و در راه رضاى خدا ، فدا كردند و مى كنند . چه امتحانى داديد در پيشگاه خداوند متعال . انشا الله در آن جهان فاطمه زهرا از شما راضى است ، زيرا كه فرزندانتان را در راه لبيك گفتن به نداى فرزندش حسين (ع) داده ايد ، پس صبر را پيشه كنيد زيرا كه خداوند يار و معين صابرين است.
از خواهرانم مى خواهم كه حجاب اسلامى را كاملا رعايت كرده و هميشه به ياد خدا باشند ، از دعا براى امام و پيروزى اسلام فراموش نكنند و زينب وار با مشكلات مبارزه كنند . انشا الله امام زمان از همگى خشنود است .
3- و در پايان مسئله ماديات : از نظر مادى چيزى ندارم . فقط مبلغ 3000 تومان از دايى حجت الله طلبكارم و ايشان از طرفى 260 تومان از من طلبكارند كه بقيه را هر وقت كه داشتند به پدرم خواهند داد
و مقدار 700 تومان از صندوق قرض الحسنه مركز تربيت معلم قرض دارم كه آنها را هم پدرم بايد تا آخر سال 64 بپردازند .
از صندوق قرض الحسنه بانك سپه مبلغ 500 تومان طلبكارم كه آن را هم پدرم خواهند گرفت .
مقدار يك سال نماز قرض دارم و همچنين 3 ماه روزه قرضى دارم كه انشا الله آنها را پدر و مادرم ادا خواهند كرد .
از نظر حق الناس :
واى از آتش دوزخ ، از همگى معذرت خواسته و حلاليت مى طلبم .
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته مورخه 13/11/64
التماس دعا
عباس زارعى مصعبى