شهید غلامحسین شریعتی
محل تولد: گلستان - آزادشهر
پردیس محل تحصیل: تهران - تربیت معلم آیت الله منتظری ورامین
رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی
شهادت: 1362/10/01
محل شهادت: خاک عراق - پنجوین
عملیات: سایر
اما شاید برای شما سوالی پیش آید که چرا تا کنون به جبهه نرفته ام. می دانید که من تابه حال مشغول به تحصیل علم بودم و خودنیز ارزش و اهمیت علم و مقام دانشجو را می دانید، من هم تا کنون خود را راضی کرده بودم که هر دو سنگر یکی است و البته درست است . ولی رفتن به وادی اندیشه نباید مرا از عمل دور نماید چون می ترسیدم این تحصیل نیز مرا به تاریکی بکشاند و بند بر بندهای اسارتم اضافه شود.
غلامحسین شریعتی ۲۲ دی ماه ۱۳۴۰ در شهرستان آزاد شهر به دنیا آمد.پدرش محمدرضا، خوار وبار فروش بود ومادرش مریم نام داشت. او دانشجوی دوره کاردانی مرکز تربیت معلم آیت الله منتظری ورامین بود.
شهید شریعتی از سوی بسیج در جبهه حضور یافت وسرانجام ۱ دی ماه ۱۳۶۲ با سمت بی سیم چی در پنجوین عراق بر اثر اصابت ترکش به گوش و سر، به درجه رفیع شهادت نائل گردید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد
اَ فَحسبتم اَنّما خلقناکم و عبثا و اَنّکم اِلینا لا تُرجَعون ؛ آیا پنداشتید ما شما را بیهوده آفریدیم و اینکه به سوی ما باز نخواهید گشت
با یاد خداوند عظیم الشأن و با سلام و درود بر امام زمان (عج) و نایب بر حقش خمینی و با یاد سرور شهیدان حسین(ع). می خواهم چند کلامی گفته باشم و از تمام شما حلالیت بطلبم.
من غلامحسین شریعتی فرزند محمد رضا، معبودم الله،مکتبم ثارالله،پیامبرم رسول الله،کتابم کلام الله و معتقدم به دوازده امام و غیبت امام زمان(عج) که ان شاءالله هرچه زودتر فرجش نزدیک است ونائب برحق او خمینی که ولی فقیه می باشد.
اکنون که پای در عرصه عمل و جهاد حق علیه باطل می نهم، می خواهم آن شهادتین که با زبان گفته بودم عمل نمایم.چرا که با زبان تمام بتها و الهه ها را نفی کردم ومبارزه فکری با الهه ها را آغاز کرده بودم.اصلا مبارزه فکری همان آغاز که پیامبر از کوه حراء پایین آمد آغاز شد و به رشد خود ادامه داد.
مومنان با گفتن این کلام صفتشان مشخص و در صف موحدین و حزب الله در می آیند. مننیز به رویه مومنان می خواهم پای به عرصه عمل و نبرد علمی و عملی با کفار و الهه ها بنهم.
اما شاید برای شما سوالی پیش آید که چرا تا کنون به جبهه نرفته ام. می دانید که من تابه حال مشغول به تحصیل علم بودم و خودنیز ارزش و اهمیت علم و مقام دانشجو را می دانید، من هم تا کنون خود را راضی کرده بودم که هر دو سنگر یکی است و البته درست است . ولی رفتن به وادی اندیشه نباید مرا از عمل دور نماید چون می ترسیدم این تحصیل نیز مرا به تاریکی بکشاند و بند بر بندهای اسارتم اضافه شود. بدین خاطر می خواهم این بندهارا پاره نمایم تا ذهنم گرفتار تاریکی نشود وعلم در بند سلطه نگردد
با سلام به خانواده ام و دعوت به صبر و شکیبایی از تمامی شما حلالیت میطلبم و رضایت فرد فرد شما را میخواهم البته من هیچ نیکی و جوابی در مقابل زحمات و رنج های شما نداشتم و بخشش شما نهایت لطف و کرم شما را می رساند. اگر خدا نیز مرا ببخشد آنگاه مرا به سوی خود میخواند چرا که خدا برگه افتخار شهادت را به هرکسی نمی دهد و باید لیاقتش را داشت. اما خانواده گرامی و پدر و مادر عزیزم باز اگر این سعادت نصیب من شد شما را به صبر دعوت میکنم که با مقاومت و صیر خود پیام مرا به دیگران برسانید. خود می دانید که مردن حق است ولی چگونه مردن شرط است. چه بهتر که در راه خدا و مبارزه با کفار خون خود را فدا نمایم و برای شما نیز چه افتخاری بالاتر از این که پسر شما در راه پیاده شدن قوانین الهی فدا می شود. باز میخواهم بگویم که شهادت افتخار است ولی این نباید بگویید باشد که بر دیگران فخر فروشی نمائید و خون مرا پراکند کنید یعنی جلوی هرکسی عجز نشان ندهید حتی اشک هم نریزید. بلکه این افتخار مسئولیت شما را در مقابل اسلام بیشتر می کند. باری عرض می شود پدر و مادر گرامی مرا که نتوانستم اندکی به شما خدمت نمایم می بخشید و مادر عزیزم امیدوارم موجب آزار شما نشده باشم اما می دانم که چه غمی بر شما وارد می شود ولی همینکه غم بر شما می خواست وارد شود به یاد حسین(ع) و یارانش بیفتید. و ای برادر و خواهرانم امیدوارم تا شما راه مرا ادامه دهید و برادرم که من نتوانستم برای تو معلم و رهنمای تو باشم ولی من روحیه پرواز را از تو یاد گرفتم چه چگونه باید از همه چیز در راه خدا گذشت و برای اوج گرفتن باید بندهای اسارت را پاره کرد. امیدوارم در یکی از ارگانها به فعالیت مشغول شوی که تمام خدمتت و روح و جسمت در راه اسلام باشد. و خواهرانم از شما می خواهم در تربیت فرزندانتان دقت نمائید و آنها را به شعائر اسلامی در زمان کودکی آشنا ساخته و از آنها فرزندانی باایمان و ایثارگر پرورش دهید.
بار خدایا ما که در بارگاه تو آبرو و شایستگی ندارم تا به سبب آن مورد انعام و آمرزش قرار گیریم پس اگر مرا بیامرزی از انعام توست و هرگاه از من راضی شوی از احسان توست.
خداوندا مرگ مرا شهادت وشهادت مرا کلیدی از کلیدهای درهای رحمت قرارده.
پدر گرامی از شما می خواهم از مقدار پولی که برایم باقی مانده یک سالی نماز و یک ماها روزه تمام بگیرید و بقیه را به نهضت سواد آموزی کمک نمایید تا کمکی در راه اندیشه ها و بیداری افکار مردم شود.
و السلام 62/8/23