شهید محمد موسی ربانی پایهان
محل تولد: خراسانجنوبی - شهرستان قائنات، روستای پایهان
پردیس محل تحصیل: خراسانجنوبی - مرکز تربیت معلم شهید باهنر شهرستان بیرجند
رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی
شهادت: 1364/01/16
محل شهادت: خاک عراق - شرق دجله
عملیات: بدر
پروردگارا تو ارحم الراحمین هستی. گناهان من عاصی را ببخش و از معصيت هایی که رخم را زرد نموده است در گذر که شرمسارم و خجالت زده ام چرا که فرمان تو را لبیک نمی گویم. پروردگارا! خودت شاهد عینی بر اعمال و کردارم هستی. مرا ببخش و بر محمد و خاندان او رحمت فرست که ما را از تاریکی به روشنایی و از ظلمت به انوار ملکوتی رساندند. آنان را شفیع ما در روز قیامت قرار ده. آمین یا رب العالمین
زندگینامه شهید محمد موسی ربانی
شهید محمد موسی ربانی، روز دهم فروردین ماه ۱۳۴۲ در روستای پایهان از توابع شهرستان قاین متولد و روز شانزدهم فروردین ماه ۱۳۶۴ در منطقه شرق رود دجله به فیض شهادت نایل شد.
شهید محمد موسی ربانی، روز دهم فروردین ماه ۱۳۴۲ در روستای پایهان از توابع شهرستان قاین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در سایه محبت خانواده پرورش یافت و سپس برای تحصیل در مقطع ابتدایی، با تحمل سختی و دوری مسافت، در روستاهای مجاور مشغول شد.
قرآنی بود و دوست داشتنی
محمد موسی در دوران کودکی، به خاطر علاقه فراوان به یادگیری قرآن، آموزشهای لازم را فراگرفت و از آنجایی که استعداد خوبی در درس خواندن داشت، با موفقیت توانست مقاطع راهنمایی و دبیرستان را در بیرجند به اتمام برساند. این شهید بزرگوار فردی مهربان و دوست داشتنی بود. به دین اسلام و قرآن اهميت فراواني ميداد.
همزمان با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی در سال ۱۳۵۷ تمام راهپیمایها را شرکت می کرد. پس از پیروزی انقلاب، همواره در خط ولایت و رهبری بود و خدمت خود را به نهضت تازه پاگرفته مردمی دوچندان نمود.
دلسوخته انقلاب
با آغاز جنگ تحمیلی، او هم مانند سایر دل سوختگان انقلاب برای دفاع از خاک مقدس ایران اسلامی به سوی جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت. پس از برگشت از جبهه، جوانان را برای رفتن به صحنه های کارزار با صدامیان تشویق می کرد. او لحظه ای از وظیفه خودش نسبت به اسلام و انقلاب کوتاهی نکرد. در همین ایام بود که در تربیت معلم پذیرفته شد. اما جبهه و جنگ را بر همه چیز، بخصوص تحصیل ترجیح داد.
محمد موسی با اینکه وضعیت بدنی ضعیفی داشت. اما برای مجرومین جنگ خون اهداء می کرد. برای سومین بار از همه چیز دل کند و به جبهه رفت تا از کشورش در مقابل لشکر کفر دفاع کند. او عاشق شهادت بود و همواره دلش به یاد همرزمان شهیدش بود که آسمانی شده بودند.
سرانجام روز شانزدهم فروردین ماه ۱۳۶۴ حین عملیات بدر، با مسئولیت بی سیم چی به فیض شهادت نایل و به جمع همرزمان شهیدش پیوست. روحش شاد و راهش مستدام باد.
منبع : اداره اسناد و انتشارات اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی
بسم رب الشهداء و الصديقين
و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون
اللهم ارزقنى توفيق الشهادة فى سبيلك
به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان و سلام بر مهدى (عج) منجى عالم بشريت و از بين برنده كفر و الحاد و ستم و برقرار كننده عدل و قسط اسلامى در سرتاسر عالم و درود بر رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران حضرت آيت الله العظمى شيخ الرئيس سيدنا و مولانا الاعظم، نائب الامام الامام روح الله الموسوى الخمينى روحى له الفداء و دام ظله العالى. رهبرى كه ما را از جهل و تاريكى به سوى انوار رحمت گشاى الهى هدايت بخشيد و اسلام راستين را بعد از 1400 سال زنده نمود تا آنجايى كه اين افتخار نصيب ما گردد كه از اسلام عزيز پاسدارى نمائيم و فرمود : جنگ، جنگ است و عزت و شرف و ميهن ما در گرو همين مبارزات است و بار ديگر فرمود : اگر اين جنگ بيست سال هم طول بكشد با كمال قدرت ايستادهايم، رحمت خداى عزوجل بر او باد.
و سلام بر شهداى گلگون كفن اسلام از آدم تا به خاتم و از خاتم تا به كربلاى حسينى و از كربلاى خونبار حسينى به كربلاى ايران و خوزستان و بخصوص شهداى مظلوم كردستان عزيز باد و سلام بر ملت شهيد پرور ايران اميدواريم بتوانيم ادامه دهندگان راه پر بار حسين گونه آنان باشيم، انشاء الله.
« و الذين آمنوا من بعد و هاجروا و جاهدوا معكم فاولئك منكم ... »
و كسانى كه از آن پس ايمان آوردند و مهاجرت كردند و با شما در جهاد همگام شدند اينان از شما مؤمنان راستينند.
مزار گاه حقير در قبرستان پايهان باشد و مرا در آنجا دفن نمائيد.
مقدمتا چند كلمه راجع به استعمار و استثمار براى شما عرض مىنمايم تا بهتر مسئله اسلام در جنگ با كفار بعثى مشخص گردد. لغت استثمار يعنى ثمره كشيدن و استعمار يعنى خر كردن. از آنجا كه ابرجنايتكاران مىخواهند هر روز بيش از روز پيش ملل جهان بخصوص ملل جهان سوم را بچاپند و از منابع و افكار و معادن آنها به نفع خود بهره بردارى نمايند مشغول استعمار و استثمار مىگردند و تنها دو راه است كه مىتوانند به آن اهداف برسند : 1 - استعمار فرهنگى اقتصادى سياسى، 2 - استعمار نظامى.
1 - استعمار فرهنگى سياسى يعنى با بيگانه كردن فرهنگ اصيل و اسلامى تودههاى محروم و از بين بردن آنها و جايگزين نمودن فرهنگى بىخدايى خود به جاى آن كه در زمان محمد نفتى ديديد حكومت دست نشانده خود را با ترور بر تخت نگونشاهى نشاند و شروع به فرهنگ زدايى ملت ما كه از فرهنگ بسيار اصيل اسلامى كه از طرف خدا آمده است كرد و به جايى رساند كه حتى فاحشه خانهها ساختند، قمار بازى آزاد گرديد و مىرفت تا دامن همه را بگيرد و ميخانهها داير شده بود و از خارج و داخل انواع مشروبات الكلى و نجسى وارد مىشد و ملت ما غرق در آن لذات شيطانى گرديد كه با كمك شما ملت شهيد پرور و به رهبرى خمينى كبير، بت شكن قرن واژگون گرديد و ايل ذليل كثيف آن يا فرارى شدند و يا به دره مرگبار و چاههاى آتشين جهنم رفتند و خود بهتر مىدانيد.
2 - بعد از پيروزى انقلاب پر بركت اسلامى چون جلوى ابر جنايتكاران به كشور اسلامى ما گرفته شد و مىرفت تا آنجايى كه اين انقلاب اسلامى به ديگر جهان سرايت نموده و كاخهاى سر به آسمان برافراشته را بلرزاند و ديديد كه چگونه لرزانيد و آ نها را به وحشت و چارهجوئى انداخت عمل ديگرى نيز بود تا توانست آنها را به حركت درآورد و به طور غير مستقيم يعنى نوكر خود را اين عروسك را با كشور نوپاى اسلامى در جنگ نمايند. ديديد كه صداميان آمدند شهرهاى اسلامى ما را گرفتند، به خواهران و مادران ما تجاوز نمودند، هزاران جنايت انجام دادند و جنگ در گرفت.
هر كس كه توانايى رفتن به جبهه جنگ را دارد واجب است برود. امام خمينى
من نيز مانند ديگر برادران رزمنده خود عازم جبهههاى حق عليه باطل شدم و مدت سه ماه و بيست روز در كردستان عزيز به خدمت ادامه دادم و باز به سنگر مدرسه آمدم و در آنجا فعاليت داشتم و اكنون نيز براى دومين بار به جبهههاى حق عليه باطل مىشتابم به همين جهت لازم دانستم چند كلمهاى وصيت نمايم.
پروردگارا ! تو ارحم الراحمين هستى، گناهان من عاصى را ببخش و از معصيتهايى كه رخم را زرد نموده است درگذر كه شرمسارم و خجل چرا كه فرمان تو را لبيك مىگويم و خودت گفتى :
و جاهدوا فى الله حق جهاده هو اجتباكم و ما جعل عليكم فى الدين من حرج ملة ابيكم ابراهيم هو سماكم المسلمين من قبل و فى هذا ليكون الرسول شهيدا عليكم و تكونوا شهداء على الناس فاقيموا الصلوة و اتوا الزكوة و اعتصموا بالله هو مولاكم فنعم المولى و نعم النصير
و مجاهده كنيد در سبيل الله جهادى آنگونه شايسته كه حق خدا مىباشد، او شما را برگزيد و در دين بر شما حرجى ننهاد اين راه و روش پدرتان ابراهيم است، او شما را مسلمان نام نهاد از گذشته و در اين آئين آخرين براى پيامبر گواه بر شما باد و شما گواهان بر مردم، پس نماز را به پا داريد و زكات را بدهيد و به خدا پناه ببريد، اوست مولاى شما، پس چه نيكو مولا و چه نيكو ياوريست. ( الحج 78 )
و در جايى ديگر مىفرمايد : فضل الله المجاهدين على القاعدين اجرا عظيما ، خداوند برترى بخشيده است مجاهدين در راهش را بر نشستگان اجرى بسيار و پاداش بىكران و در جايى ديگر مىفرمايد : و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و عدوكم ... ( انفال 60 ).
در معبد عشق جان فدا بايد كرد
؟؟؟ به حسين (ع) اقتدا بايد كردسر را به لقاء يار بايد دادن
دينى است كه اينگونه ادا بايد كرداى مؤمنان، آماده كنيد براى دشمنانتان آنچه مىتوانيد از نيرو ... كه بترسانيد و وحشت آوريد دشمن خدا و دشمن خودتان را.
پروردگارا ! خودت شاهدى عينى بر اعمال و كردارم هستى، مرا ببخش و بر محمد و خاندانش رحمت فرست كه ما را از تاريكى به روشنايى و از ظلمت به انوار ملكوتى رساندند و آنان را شفيع ما در روز قيامت قرار بده.
و اما اى پدر بزرگوارم، سلام. سلام گرم و آتشين كه از اعماق درونم برخاسته، اميدوارم مرا ببخشيد و حلال نماييد زيرا شما بوديد كه فرزندى اينگونه حسينوار پرورانديد. درود خدا بر شما باد اميدوارم بعد از شهادت من غمگين و محزون نشويد زيرا شهادت در راه خدا افتخار است و ديدار با ائمه و پيامبر اسلام.
و تو اى مادر عزيزم، اى كه غم من دل تو را به درد مى آورد و شادى من شادت مىسازد، تويى كه همچون پدر بزرگوارم زحمت مرا كشيدى و به من شير دادى و بزرگم نمودى تا بتوانم به جبهههاى حق عليه باطل بشتابم و به آرزوى ديرينه خود نائل آيم، مرا ببخش و حلالم نما و محزون مباش كه با شهيد شدن شادى تمام اعماق درونم را فرا خواهد گرفت و از آن بالاتر چيزى نيست.
اى مادر مهربانم، اگر يك روزى آرزوى دامادى و حجله دامادى مرا داشتى اكنون ببين چه پرشور چه شوقى كه در ميان اهالى و برادران ديگر مشاهده مىشود، شاد باش تا شاديت دشمن و منافقين را بلرزاند و همچون زينب كبرى صبور باش كه اجر و پاداشش را فردا از ايشان بگيرى.
و اما اى برادرانم ميرزا محمد نظام و ميرزا احمد شهاب، سلام عليكم. اميدوارم اگر در اين چند سال زندگيم از من حقير رنجيده خاطر گشتهايد و يا بىادبى نسبت به شما نمودهام از اشتباه من درگذريد و اگر به آرزوى ديرينه خود يعنى شهادت رسيدم اسلحه مرا از زمين برداريد و با صداميان و ابر جنايتكاران بجنگيد تا به ديدار من بشتابيد.
و اما اى خواهران عزيز و مهربانم، سلام عليكم. اميدوارم شاد و خرم باشيد و زينبوار زندگى نماييد و فرايض دينى را به طور احسن انجام دهيد. اگر از برادرتان محمد موسى احيانا رنجيده خاطر گشتهايد مرا عفو نماييد و از من درگذريد اميدوارم در شهادت برادر خود شاد باشيد و گريه ننمائيد زيرا ممكن است دشمن اسلام لبخند بزند و اين بر من سخت خواهد گذشت.
و اما اى اقوام من و اى همشهريان و اى دوستان، سلام عليكم جميعا و رحمة الله و بركاته. اميدوارم شاد باشيد و اگر شهيد شدم و به آرزوى ديرينهام نائل گشتم محزون و غمگين نباشيد زيرا روح مرا غمگين خواهيد كرد و اگر از حقير عاصى رنجيده گشتهايد در حقيقت مرا ببخشيد.
در آخر از پدر بزرگوار و مادر مهربان و خواهران عزيز و اقوام دلسوز و همشهريان گرامى خداحافظى مىنمايم و اميدوارم راه من عاصى را ادامه بدهيد و بندگان مخلص خداوند تعالى قرار گيريد.
پدر عزيزم، سه روز، روزه قرض دارم، ادا نماييد، بقيه را خصوصى گفتهام.
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدى (عج ) خمينى را نگهدارو من الله التوفيق
براى فتح كربلا پيش به سوى جبههها؟؟؟ الاحقر محمد موسى ربانى پايهان - امضا