شهید علی بابا احمدی

محل تولد: چهارمحال‌و‌بختیاری - روستای میلان شهرستان لردگان

پردیس محل تحصیل: چهارمحال‌و‌بختیاری - باقریه بروجن

رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی

شهادت: 1365/10/04

محل شهادت: خوزستان - ام الرصاص

عملیات: کربلا 4

بعضی از مردم جمهوری اسلامی را به معنی اسلام واقعی نمی دانند به آن اسلامی كه پيامبر آورد نمي دانند اينان همان عده ای هستند كه پيامبر آنها را طلحه و زبير معرفی كرده است پيامبر را عده ای قبول داشتند و امامت علی (ع) را قبول نداشتند كه اينا خود طلحه و زبير معرفی شده اند.

شهید علی بابا احمدی در سال 1348 در روستای میلان بابا احمدی چشم به جهان گشود. برای گذراندن دوران دبیرستان خویش در دانشسرای باقریه بروجن مشغول به تحصیل شد. ایشان از همان دانشسرا به جبهه اعزام شدند. تا اینکه در سال 1365 در عملیات کربلای 4 و در منطقه ام الرصاص به درجه رفیع شهادت نائل گشت. ایشان تا سال 1379 مفقود الاثر بودند.

و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون
و گمان نكنيد آنان كه در راه خدا كشته شده اند مرده اند بلكه زنده اند و در نزد خداي خويش روزي مي خورند.
اگر خوب دقت به عمل آيد اين آيه شريفه را همه شهداي ما بالاي وصيت نامه هاي خويشتن نوشته اند و ما موقعي كه آن ها را مي خوانيم درباره آن هيچ فكر نخواهيم كرد آنطوري كه معلوم شده در بعضي از مواقع اصلا ميلي به خواندن آنها نداريم البته من كوچكتر از آنم كه بتوانم براي شما صحبتي كنم اما به عنوان وطيفه مي گويم كه بايد در اين آيه خوب دقت كنيد و با خودتان كمي فكر كنيد و ببينيد كه آيا خداوند با زبان خودش يعني قرآن مي خواهد دروغ بگويد يا اينكه شهداي ما را جزء شهداي صدر اسلام نمي شماريد الان بعضي از مردم جمهوري اسلامي را به معني اسلام واقعي نمي دانند به آن اسلامي كه پيامبر آورد نمي دانند اينان همان عده اي هستند كه پيامبر آنها را طلحه و زبير معرفي كرده است پيامبر را عده اي قبول داشتند و امامت علي (ع) را قبول نداشتند كه اينا خود طلحه و زبير معرفي شده اند اما از نسل طلحه و زبير آنها مي باشند كه پيامبر را قبول دارند امامت علي (ع) را هم قبول دارند اما ادامه دهنده راه علي و پيامبر و استمرار دهنده حركت آنها را قبول ندارند
البته با عرض معذرت از شما برادران روستاي بابا احمدي وصيت نامه خود را آغاز مي كنم
سپاس بيكران به خداوند سبحان و درود فراوان بر پيامبران الهي به خصوص حضرت محمد نبی عبدالله و ائمه معصومين و اوليا الله به ويژه حضرت بقية الله اعظم (عج) و سلام بر نايب بر حقش امام خميني رهبر ايران اسلامي بارالها تو مي داني هدف من چيست و چرا راهي ديار حسينيان شده ام و اين تويي كه منبع نور و نعمتي تويي كه مبدا و معاد قدرت داري و هرچه مشيتت تعلق گيرد توانايي پس كمكم كن كه بتوانم از زير بار مسئوليتي كه توده ها از به دوش كشيدن آن ناتوان مانده اند پيروز بيرون بيايم خداوندا اگر بناست بميرم مردن حق است مرا شهيد گردان كه شهادت را فخر خود مي دانم خدايا ما شيعه علي (ع) و زينت خاندان علي (ع) و حق شيعيان اوست و من به حسين اقتدا كرده ام آري چطور انسان پيرو حسين باشد و عاشق شهادت نباشد خدايا شهادت در راه خودت را نصيب ما بگردان اي خدا مي ترسم آنطور كه غلام در مقابل ارباب خود اداي وظيفه كند غلامي را ادا نكرده باشم ترسم از آن است كه به اثر سنگيني گناهانم نتوانم شهيد شوم و به سوي لقاء الله پرواز كنم من خود مي دانم كه هر چند در اين دنيا مرا به اسم شهيد بخوانند اما به خدا قسم من لياقت شهيد واقعي را ندارم و از شما عاجزانه مي خواهم كه مرا جزء شهدا حساب نكنيد اصلا اگر ميشود قبر مرا پهلوي شهيد عزيز به خاك نسپاريد چون مقام شهدا خيلي بالا و عالي مي باشد شهادت لياقت و توفيق مي خواهد افسوس چه كنم كه با گذشت 18 سال عمر نتوانسته ام در حدود و حد اطراف باغ شهدا مقل مرغ پر شكسته اي پر بزنم و حداقل يكي از خصوصيات انها را دارا شوم اما برادرانم و خواهرانم و مادر عزيزم اگر من شهيد نشده ام و بلكه كشته شده ام و از مردنم ناراحت نباشيد شما وظيفه خود را انجام داده ايد و دين ناقابل خود را به حضرت ابا عبدالله عطا نموده ايد حال بماند كه اين هديه خودش باعث خرابي خودش شده است و آن عذابش با خود من است مادرم سعي كنيد در برابر شهادت و مرگ من استئار باشيد و از حرف هاي پوچ هم دهات ها و همسايه ها و اقوام كه باعث دلگيري از شهادت ظاهري من مي شود اغتنا نكيند اگر مي خواهيد به خدا قسم در پيش زينب (ع) سر افراز بايستيد.
من تقاضای عاجزانه دارم كه براي من لباس عزا نپوشيد و كاري كنيد كه دشمنان اسلام در اين منطقه مايوس شوند ان شاء الله تعالي 65/10/2 با تقديم احترام علي بابا احمدي