علی قربانپور

محل تولد: گيلان - سیاهکل دیلمان

پردیس محل تحصیل: گيلان - تربیت معلم شهید رجایی

رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی

شهادت: 1364/12/07

محل شهادت: خاک عراق - فاو-ام القصر

عملیات: والفجر 8

پس خواهران و برادران و هم سنگرانم که همیشه در صحنه اید و مجال حرکت و جنب و جوش به گروهک های آمریکايی ندهید سخن امام را به ثبت برسانید و به دشمنان اسلام بگويید و بفهمانید که اسلام دینی است که همیشه جاوید و پایدار است

در اول شهریور ماه سال 1344 دیده به جهان گشود . اولین فرزند خانواده بود . مادر به جهت عشق و علاقه به ائمه اطهار ( علیهم السلام ) او را علی نامید . پدر کارگر بود و مادر در شالیزارهای مردم به کار و تلاش مشغول بود
شرایط زندگی و اوضاع اقتصادی خانواده ی قربانپور ٬ به گونه ای بود که تهیه ی خوراک و پوشاک برایشان میسر نبود . روستای سیا بیجار دیلمان از توابع شهرستان سیاهکل فاقد جاده و برق بود . علی در هنگام رفتن به مدرسه
می بایست هر روز از مسیر رودخانه ای عبور می کرد . او حتی در روزهای برفی و بارانی نیز با سختی های فراوان ٬ خود را به مدرسه می رساند . وی کلاس پنجم ابتدایی را در مدرسه ی 12 فروردین صالح کوه سیاهکل با کسب نمرات عالی به پایان رساند . پس از آن ٬ یکسال راهنمایی را در دیلمان و دو سال بعد را در سیاهکل سپری نمود . شهید قربانپور ٬ با رسیدن به سن دوازده سالگی با اسلام انس گرفت و از این زمان به خواندن نماز و قرآن پرداخت . وی یکباردر قهوه خانه ی محل با صحبت هایی در مورد اسلام و انقلاب ٬ سیلی محکمی از یک ضد انقلاب خورده بود که حتی یکبار برای خانواده موضوعش را مطرح ننمود و در راهی که برگزیده بود عاشقانه گام بر می داشت .
وی دو سال اول دبیرستان را در یکی از مدارس سیاهکل به تحصیل پرداخت و پس از آن به دلیل نبود رشته ی تجربی راهی یکی از دبیرستان های آستانه ی اشرفیه شد . در سال های شکل گیری پیروزی انقلاب اسلامی ٬ شهید به همراه دوستانش در راهپیمایی ها و تظاهرات ٬ شرکت می نمود و در این راه در آگاهی مردم محل نیز می کوشید. وی در سال 62 با شرکت در کنکور در رشته ی آموزش ابتدایی تربیت معلم شهید رجایی لاهیجان پذیرفته و به عنوان دانشجو به ادامه ی تحصیل پرداخت . وی در روزهای سخت و طاقت فرسای جنگ تحمیلی ٬ شرایط حساسی
را پشت سر می گذاشت ٬ علاقه ی او به رفتن در جبهه ها روز به روز بیشتر می شد و توجه به سنگر علم نیز برایش مهم و حساس بود . وی در این دوران ٬ بیشتر به تهجد و تعبد می پرداخت . ماههای طولانی روزه می گرفت و با وجود نبود امکانات تحصیلی ٬ لحظه ای به خود اجازه ی اعتراض به خانواده را نمی داد . شهید قربانپور ٬ عاشق امام و دین اسلام بود. وی یک روز پس از استخدام رسمی در آموزش و پرورش لاهیجان ٬ تاب ماندن در شهر را از دست داد و با و جود این که مادرش در بیمارستان به سر می برد ٬ با کسب اجازه از ایشان ٬ راهی جبهه های نور شد . وی شب قبل از اعزام تا صبح در هوای سرد و بارانی به خواند نماز و قرآن و راز و نیاز با خالقش پراخته و صبح روز 5 دیماه سال 64 پس از اعزام از سپاه لاهیجان و رفتن به تهران ٬ وارد شهر اهواز شد و به عنوان یکی از بسیجیان دلاور ٬ در سنگرهای رزم به دفاع از کیان جمهوری اسلامی پرداخت .
شهید قربانپور ٬ دل را خانه ی محبت خدا نموده بود و با آموختن تعالیم قرآن و عترت ٬ روح پاکش را مطهر ساخته بود . صداقت در تلاش ٬ و فعالیت با خلوصش زبانزد همه بود و ذوق و ابتکار و سلیقه ی خاصی که درامرهنر داشت ٬ او را نزد همگان محبوب ساخته بود . او در اوقات فراغت به سرودن شعر و قطعات ادبی می پرداخت . در دوران دانشجویی از اعضای فعال گروه تئاتر دانشکده به شمار می رفت . بیشتر اوقات فراغت او به مطالعه ی کتب اعتقادی و اجتماعی سپری می شد و علاقه ی او به کتاب آسمانی مسلمانان آن قدر زیاد بود که لحظه ای از تلاوت آیات هستی بخش قرآن کریم غفلت نمی نمود و با صوت زیبایی کلام خدا را تلاوت می کرد و اصولا اعمال و رفتارش را بر مبنای دستورات الهی تنظیم می نمود . در مسیر عمل به وظائف شرعی و به جای آوردن احکام الهی توجه زیادی از خود نشان می داد و از دلباختگان محراب و ذکر و دعا بود . وی انسانی متعهد و خود ساخته بود و برای آن که بتواند به معلومات معنوی خود بیافزاید ٬ در مراسم و مجالس سخنرانی بزرگان دین ٬ حضور فعالانه از خود نشان می داد . با تحولات دینی و انقلابی در کشور٬ وی خود را به صف سنگر بانان انقلاب و امام متصل ساخت و با تشکیل کلاسهای بحث و بررسی پیرامون مسائل عقیدتی و سیاسی ٬ سعی در سوق دادن جوانان به سوی انقلاب بود . علی از صدای زیبایی بهره مند بود و در مراسمات و عزاداری های ابا عبد الله الحسین ( علیه السلام ) به مداحی و نوحه سرایی می پرداخت . شهید از خدا خوف داشت و در کارهایش سعی می نمود لحظه ای سراغ گناه نرود . وی احترام خاصی به خانواده می گذاشت و درکارها یاریشان می نمود . او در طول حضورش در جبهه ها ٬ یک بار مورد اصابت تیر قرار گرفت و از این موضوع خانواده را مطلع ننمود . در طول سه ماه حضور در جبهه ها ٬ با آن که فرماندهان به او اجازه ی مرخصی می دادند ٬ اما او با گذشت و انصاف خود مرخصی ها را به کسانی که متاهل بودند می داد و
می گفت : « شما زن و بچه دارید ٬ آنها چشم انتظار شمایند »
وی صبح روزی که قرار بود به مرخصی برود به همرزمانش گفته بود : « در عالم رویا سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین ( علیه السلام ) را در خواب دیدم ٬ ایشان به من گفته است که زمان شهادتم به هنگام اذان ظهر است و من نمی توانم به مرخصی بروم . یکی از بزرگترین آرزوهای شهید قربانپور ٬ زیارت بارگاه حضرت
ابا عبدالله الحسین ( علیه السلام ) بود اما در تاریخ 7/12/64 آن هنگام که خود را مهیای نماز ظهر می نمود و آماده ی گرفتن وضو بود ٬ در ام القصر فاو با اصابت ترکش هواپیمای دشمن به قلب او و سوراخ نمودن قرآن جیبی اش ٬ او را به نزد حسین بن علی ( علیه السلام ) و یاران با وفایش رساند و او عاشقانه به آن چه که می خواست رسید و شهد شیرین شهادت را نوشید . پیکر پاک و مطهرش ٬ پس از تشییع با شکوه دردیلمان به خاک سپرده شد و او تا
همیشه ی تاریخ جاودان شد.

بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون
کسانیکه در راه خدا کشته می‌شوند مرده مپندارید بلکه آنان زندگانی هستند که نزد خدای خود روزی می‌خورند.
با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و با درود فراوان به شهیدان به خون غلتیده کربلای ایران.
پدر و مادر عزیز مهربانم حال که توفیق رفتن به جبهه نصیبم شده و می‌توانم آن باشم که خود میخواستم امیدوارم با رفتن به جبهه در جهت ساختن خود قدم بر دارم و به هدف مقدس خود برسم و اینک جز شهادت شوقی در سرم نیست و قلبم آکنده از مهر و عطوفت نسبت به خدا و در فکر هر چه زودتر رسیدن به معبود و آفریننده خویش هستم. مژده و شهادت مرا به هر کوی و برزن خبر دهید و بگویید که او در راهی که علی(ع) و حسین (ع)شهید شدند رفت.در شهادتم اندوه به دل نگیرید و اشک از چشمان تان جاری نکنید چون راهی را که رفته ام راهی برای شهادت هم بود و فرمان امام این رهبر مستضعفان را انجام دادم و اگر شهادتم نزد خدا پذیرفته شد به آن بهشتی که قرآن مجید به بندگان خالص و بدین راه مژده داده است میروم و سرورم حسین را میبینم.
کلام امام کلامی است از طرف خدا همان طور که به وسیله وحی به پیامبر اکرم می رسید به امام نیز از روی حوادث و جریانات این انقلاب وحی می کند. پس کلام امام را از دل و جان پذیرا بشوید و هر آن کسی که کلام امام را رد کند خدا را رد کرده بنابراین کافری است که باید تردش کرد. امام روزی در سخنرانی اش فرمود که ایران را گورستان ابرقدرت های پوشالی خواهیم کرد و در این راه باید خون داد کشته داد جوان داد معلول داد و این حرفی است که علی(ع) سالار شهیدان در ۱۴۰۰ سال پیش گفت آنقدر در دریای خون شنا خواهیم کرد تا عاقبت به ساحل نجات برسیم. پس خواهران و برادران و هم سنگرانم که همیشه در صحنه اید و مجال حرکت و جنب و جوش به گروه های آمریکایی ندهید سخن امام را به ثبت برسانید و به دشمنان اسلام بگویید و بفهمانید که اسلان دینی است که همیشه جاوید و پایدار است. دیگر در این باره چیزی نمینویسم و توصیه و وصیتی به دوستان و خانواده ام دارم. خانواده عزیز در شهادتم به سوگ ننشینید و گریه نکنید چون آن موقع است که روح من عذاب می کشد و در ضمن از برادران و خواهرانی من و عروس ها و برادرزاده ها و خواهرزاده ها این تقاضا را دارم که هر بدی در طول این چند سال از من دیده اید مرا ببخشید و از من راضی باشید. پیامی به برادرزاده ها و خواهرزاده هایم دارم 《حجاب تان را حفظ کنید که حجاب شما از خون من در سرنگونی استکبار جهانی موثرتر است و بدانید که باید مانند همه خواهران شهیدان و مانند دختر جدمان زینب. پیام مرا که ادامه راه شهیدان است به دنیا برسانید و به منافقان ثابت کنید که شهیدان زنده اند.
و به شما پدر و مادر عزیزم که با پینه های دستتان مرا بزرگ کرده اید و تو ای مادر شبها بر سر گهواره من بیداری کشیدی تا مرا بزرگ کرده ای و امیدوارم که شیرت را حلالم کنی. امیدوارم حالا هم با قلب روشن تر و دل گرم تر در چرخاندن چرخ انقلاب کوشا باشی و با از دست دادن هدیه ای ناقابل ناراحت و دل افسرده نباشی. و از شما ملت شهید پرور می خواهم همیشه در جهت خدا و پیروزی ولایت فقیه و الگو برای دیگران باشید.