غلامرضا فرهمند
محل تولد: بوشهر - تنگستان/روستای درازی
پردیس محل تحصیل: بوشهر - پردیس علامه طباطبایی
رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی
شهادت: 1364/11/21
محل شهادت: خوزستان - اروند
عملیات: والفجر 8
شما را به خدا!پدرها ومادر ها،مال ثروت،شما را از ياد خدا باز ندارد ودر مورد اين انقلاب عزيز كه به بهاي جان اين عزيزان شما حاصل شده،دريغ نورزيد.
شهيد غلامرضا فرهمند، در سال 1342 در روستاي درازي ،در خانوادهاي مذهبي چشم به جهان گشود. خانواده وي به كسب و كار در سال 1347 به بندررستمي مهاجرت نمود. غلامرضا دوره ابتدايي را با زحمت فراوان به اتمام رسانيد وسپس جهت ادامه تحصيل در مقطع راهنمايي،به خورموج عزيمت نمودند، وپس از موفقيت در اين مقطع براي گذراندن دوره متوسطه در دبيرستان شريعتي بوشهر در رشته تجربي مشغول به تحصيل گرديد.وي در اين مدت براي اينكه از تحصيل باز نماند وبتواند مدارج تحصيلي خود را ارتقاء دهد، از هيچ كوششي دريغ ننمود وحتي دوران فراغت وتابستان را به كاركردن اهتمام مي ورزيد تا بتواند مخارج تحصيلي خود را تأمين نمايد.او در اين مدت داراي بهترين اخلاق نيكو وپسنديده بود.درچهره رئوف ومهربانش،تمام سجاياي اخلاقي يك فرد مؤمن ومبارز منور وهويدا بود.وي جواني فعال، پرشور ودر تمام دوران تحصيل دانش آموزي ممتاز و نمونه بود.شهيد پس از اخذ ديپلم وگذراندن فراز ونشيب هاي بسيار ،در زندگي سرانجام موفق شد در دانشسراي تربيت معلم بوشهر ،مشغول به ادامه تحصيل شود.ايشان در اين دوره به گواه استادش از دانشجويان موفق آن مركز بود ولي روحش جاي ديگر بود.او نميتوانست آرام بنشيند وتعرض دشمن را به ملت وكشورش را ببيند كه هموطنانش زير توپ و آتش پرپر ميشوند. بنابر اين عزم خود را جزم، و به سوي جبهههاي حق عليه باطل شتافت. از زمان رفتن به منطقه عملياتي ،تمامي تلاش خود را براي حضور در خط مقدم ودر عملياتها مي نمودودر منطقه دعاي توسل وكميل را برگزار وسرپرستي مي نمود.و در روحيه بخشيدن به همرزمان خود نقش بسيار به سزائي داشتند.شهيد بزرگوار در زمان جنگ تحميلي سالي يك بار به مدت 45 روز يا بيشتر در جبهه ميگذراند. تا فراموش نكند زحمات انبياء، آن فرستادگان الهي، مبارزه با ظلم وستم وتباهي، ومبارزه با ستم وتسليم نشدن در برابر بيداد گري چون صدام وصداميان. شهيد عزيز با دوستان وهمسالان خود بسيار با محبت بودند و آنها را بسيار دوست مي داشتند و احترام قابل توجهي براي پدر ومادر خويش قائل بود .اين عزيز بزرگوار با خواهر و برادرهايش نيز بسيار خوشرفتار ومهربان بودند.در جبهه در عملياتهايي همچون: «محرم»، «فتحالمبين»، «والفجر8» حضور داشتند ودر تمامي اين عملياتها آرپيجيزن دسته بودند و هميشه براي نبرد عليه دشمن بعثي پيش قدم و در اروندكنار به خيل شهيدان اسلام پيوست.
«يا ايها الذين آمنوا هل ادلكم علي التجاره تنجيكم من العذاب اليم تومنون با لله ورسوله وتجاهدون في سبيل الله اموالكم وانفسكم ذالكم خير لكم ان كنتم تعلمون»
حال كه جامه ذلت وخواري را از تن خود زدوده وبه صف آزاد مردان ونظر خود را به صحنه نبرد ابا عبدالله الحسين(ع) معطوف داشته وبا شور وهيجان زياد و بيش از اندازه، ميروم تا با يهترين سرمايه كه جان است را در راه پيشبرد اهداف انسانساز مكتب اسلام فدا وقرباني نمائيم وبا تكه تكه هاي بدنم در اثر آتش خمپاره، به دشمن كوردل وزبون بفهمانم كه ما پيرو خاندان نبوت ورسالت وامام حسين(ع) ميباشيم كه در صحراي كربلا نداي (هيهات منا الذله) را سرداد. در آيه فوقالذكر به آن كسانيكه ايمان آوردندهاند تجارتي پيشنهاد مي كند و وعدةنجات ورهايي از عذاب اليم ودردناك ،به متقاضيان اين داد وستد مي دهد. ابعاد اين تجارت همان طور كه از آيه بر مي آيد يكي(تؤمن بالله ورسوله) وديگري(تجاهدون في سبيل الله با موالكم وانفسكم) ميباشد. پس لازمه مجاهدت در راه خدا ،داشتن ايمان به او و رسولش است و بعد اصلي اين تجارت ،مراحل علمي آن است كه خود دو قسم است: «يكي جهاد با مال است و ديگر جهاد با جان.» ممكن است كه در اين جا،مسئله دامنه پيدا كند وگفته ميشود كه ما شرط اول راپذيرفته ايم ولي بعد دوم كه مراحل علمي است ما اهلش نيستيم .ممكن نيست كه كسي ايمان به خدا ورسول او داشته باشد وبه مسئله توحيد ونبوت،باور وايمان داشته باشد ولي ازمعاد كنار بماند،خداوند در اين آيه مباركه ،اعلام مي كند:(و دلالت و راهنمايي كنم شما را به آن چيزي كه شما را از آتش الهي نجات مي دهد )پس در اينجا مسئله معاد از سوي خداوند ايزد ومتعال مطرح مي شود واصولاً آيا مومن به خدا ورسول خدا مي تواند تن به ذلت وخواري وننگ دهد؟ مگر مي تواند در برابر چپاولگران واستعمارگران سكوت اختيار نمايند؟ مگر مي توان خاموش ماند تا بعثيان وابر جنايتكاران سرمايه ايماني وسرمايه اقتصادي ما را به يغما ببرند؟ مگر مي تواند در برابر حمله ظالمان وبي دينان به زن وفرزندشان ،سر تسليم فرو نهد؟ پس بايد مسئله معاد را هدف وتوحيد نبوت را ملاك وحكم جهاد را وسيله پيشبرد اهداف خود سازيم .دومين نقطه اي از مراحل علمي مجاهدت با مال در راه خدا بود شما ها ببينيد رحمانيت خداوند را ممكن است عده اي باشند كه نتوانند خود را از عذاب اليم نجات دهند وبه بهشتي كه خداوند وعده آن را داده نائل آيند،نه!اين دوراز رحمانيت خداوند است .براي آنان نيز راهي ديگر گشوده واز دري ديگر آنها را وارد ساخته وراهنمايي كرده ،به بذل مال و ثروت ،خداوند به ماها توفيق دهد تا در اين تجارت عظيم شريك شويم و با بذل مال وجان، خود را از عذاب اليم برهانيم انشاا… باميد موفقيت همه بندگان شايسته خدا در اين امر خير:باميد پيروزي رزم آوران وصحنه سازان جبهه هاي نبرد عليه باطل، به اميد طول عمر امام عزيز تا ظهور دوازدهمين اختر فروزان.
1ـ قرآن را سرمشق قرار داده واز آن فاصله نگيريد.
2ـ توصيه ميشود آيات قرآن را از بر كنيد ومعناي آنها را در دفترچه يادداشت نوشته وهر لحظه از اوقات مرور نماييد ودر زندگي خود پياده نماييد.
3ـ شما را به خدا!پدرها ومادر ها،مال ثروت،شما را از ياد خدا باز ندارد ودر مورد اين انقلاب عزيز كه به بهاي جان اين عزيزان شما حاصل شده،دريغ نورزيد
4ـ پدران ومادران !جوانانتان درمجالس ومحافل عمومي كناره نگيرند وبا آنها كمال همكاري را بنمائيد.
5ـ به جوانان ونوجوانان توصيه ميشود،مسجد را محل تقرب خود به سوي خدا ومحل جذب مردم به سوي حق ،كه خداوند مي باشد قرار دهيد ودرآخر،مادر عزيز وزحمت كشم! سپاسگذارم كه امانت خداوند را كه به تو محول شده بود با اراده قوي واستوار به صاحب امانت واگذارنمودي. از مادرم وبرادرانم وخواهرانم ميخواهم،كه در مرگ من گريه نكنند! وواگر خواستند گريه كنند، بياد مظلوميت سيد وسالار شهيدان وفرزندان خردسال او گريه كنند.ودر سوگ من آيه مباركه(الذين اذا اصابتهم مصيبه قالو انا لله وانا اليه راجعون)را به لب جاري كنيد ودوستان وآشنايان با هديه كتابهاي شهيد مطهري ودستغيب به آنها استقبال نمايند واز آنها تبريك وتهنيت بپذيرند.در آخر عاجزانه از برادران وخواهران ايماني تقاضا دارم چنانچه حقي برگردنم دارند،محض رضاي خدا وقربه الي الله از آن حق در گذرند كه حق الناس سنگين است ومن از آن مي ترسم اميدوارم كه خداوند از سر تقصير همه ماها در گذرد.
والسلام غلامرضا فرهمند
خدايا،خدايا،تاانقلاب مهدي،خميني رانگهدار