شهید محمدرضا احمدی

محل تولد: زنجان - ابهر روستای قلعه حصار

پردیس محل تحصیل: قزوين - مرکز تربیت معلم شهید رجایی قزوین

رشته تحصیلی: آموزش زبان انگلیسی

شهادت: 1364/11/21

محل شهادت: خاک عراق - فاو

عملیات: والفجر 8

چه كنم نداي هل من ناصر ينصرني امام حسين (ع) به گوشم مي رسد و بايد لبيك بگويم . زيرا ما پيرو حسينيم وبايد همچون امام حسين (ع) عمل كنيم. امام حسين (ع) عزيزترين فرزندانش را فداي اسلام كرد ؛ مادر عزيزم شما هم از اينكه يك فرزندتان را در راه اسلام هديه كرده ايد نگران نباشيد . تنها چيزي كه من از شما مي خواهم اين است كه مرا حلال كنيد وهرگز جبهه هاي جنگ را فراموش نكنيد وهرگز مايوس نشويد .

شهید محمدرضا احمدی فرزند محمد در تاریخ 10/10/1343 در روستای خلیفه حصار از توابع شهرستان ابهر دیده به جهان گشود. دوران طفولیت را در دامان پر مهر پدر و مادر سپری کردو در سن ۷ سالگی برای کسب علم و دانش در مدرسه ابتدایی روستا قدم نهاد . بعد از اتمام تحصیلات ابتدایی برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی با وجود مشکلات زیادو رفت و آمد روزانه به روستای همجوار (درسجین) رفته و تحصیلات راهنمایی را در آنجا به پایان رساند .
علاقه وافر ایشان به درس و کسب علم موجب شد که سالهای اول ، سوم وچهارم متوسطه را در دبیرستان رسالت ابهر با فعالیت در انجمن اسلامی و پایگاه و دوم دبیرستان را در دبیرستان شهید بهشتی منطقه ۱۰ تهران سپری کند. شهید در خرداد ماه ۶۳ فارغ التحصیل و بلافاصله در دانشسرای تربیت معلم شهید رجایی قزوین قبول شده و در رشته زبان انگلیسی مشغول به تحصیل شد تا در آینده شغل مقدس انبیاء که همان معلمی بود را بر عهده بگیرد. ایشان در حین تحصیل دائم به فکر جبهه و رزمندگان اسلام بود و چند بار میخواست خود را به جبهه برساند اما این فرصت برایش میسر نمیشد تا اینکه در سال 1364 همراه با دوستان همکلاسی اش برای اعزام به جبهه آماده شدند. ایشان بعد از اتمام دوره چند ماهه در پادگان در شلمچه حضور می یابد. ماموریتشان که در شلمچه به اتمام رسید می بایست به روستای خود باز گردد. پس از انتقال به پشت جبهه فرماندهان اعلام کردند که نیرو برای عملیات والفجر ۸ نیاز است. شور و شوق شهادت موجب میشود محمدرضا دوباره به جبهه اعلام آمادگی میکند و در همان عملیات در منطقه فاو به فیض شهادت نائل گشته و روح پاکش به آسمان¬ها پر می¬کشد و پیکر مطهر ایشان، بعد از تشییع در گلزار شهدای خلیفه حصار به خاک سپرده میشود.
روحش شاد و یادش گرامی

ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون.
سلام ودرود فراوان بررهبر كبير انقلاب اسلامي ايران امام خميني ، بر او كه تعمق نگاهش زلالي قلب تشنگان معرفت وبركت دستانش نوازشگر جان عاشقان شهادت . سلام ودرود بر كاروان بيكران عزيزاني باد كه مردانه از ميادين مين مي گذرند . انقلاب از همتشان برقرار مي ماند واسلام از عزتشان آبرو مي گيرد . وسلام ودرود فراوان برشما پدر ومادر عزيزم وبرادران وخواهران گرامي ام باد . وسلام ودرود فراوان برتمام فاميلها وهم روستائيان وهمسايگان عزيزم باد من نسبت به همه شما مديون هستم. همه نوع گناه و جسارت از من به شما سرزده است. اميدوارم كه مورد عفو وبخشش شما قرار بگيرم . از تمام شما عاجزانه مي خواهم كه جساراتي كه من نسبت به شما داشته ام واز اموال وميوه جاتی كه استفاده كرده ام وهرگونه حقي كه برگردن من داريد بگذريد و مرا حلال كنيد. و هركس حقي دارد ونمي خواهد ببخشد به پدرم و يا برادرانم مراجعه كند وحق خود را دريافت دارد .
پدر عزيزم ، مادر مهربانم . از اينكه مرا تربيت كرده ايد جهت آرزوئي (كه) داشته ايد و انتظار داشتيد كه در آينده از زحماتي كه براي من كشيده ايد بهره اي برده باشيد ومن هم آرزو داشتم كه هميشه چهار زانوجلو شما بنشينم ومنتظر دستورات و اوامر شما باشم تا با جان ودل آنرا انجام دهم اما چه كنم نداي هل من ناصر ينصرني امام حسين (ع) به گوشم مي رسد و بايد لبيك بگويم . زيرا ما پيرو حسينيم وبايد همچون امام حسين (ع) عمل كنيم. امام حسين (ع) عزيزترين فرزندانش را فداي اسلام كرد ؛ مادر عزيزم شما هم از اينكه يك فرزندتان را در راه اسلام هديه كرده ايد نگران نباشيد . تنها چيزي كه من از شما مي خواهم اين است كه مرا حلال كنيد وهرگز جبهه هاي جنگ را فراموش نكنيد وهرگز مايوس نشويد .
برادران عزيزم ، مي دانم كه تحمل فراق برادر براي برادر مشكل است بخصوص براي شما كه زحمت زيادي براي من كشيده ايد ، اما مساله اصلي ما اسلام است وقتي كه اسلام مطرح (است) تمام مصائب ومشكلات را بايد فراموش كنيم . ما هميشه آرزو مي كنيم كه اي كاش با امام حسين (ع) ويارانش در كربلا بوديم و به رستگاري عظيمي مي رسيديم . واكنون آن روز فرا رسيده است ، و پیك امام حسين (ع) فرا رسيده ومارا به كربلا مي خواند ، بنا براين بايد لبيك بگوئيم .برادران عزيزم از شما و خانواده (ها)يتان مي خواهم كه مرا حلال كنيد . شما زحمت مرا زياد تحمل كرده ايد چه كنم دستم خالي است ونمي توانم جبران زحمات شمارا بنمايم جز اينكه يك جمله بگويم مرا ببخشيد . درضمن وصيتنامه كامل من داخل كلاسر (کلاسور) است از شما مي خواهم كه در صورت امكان آن وصايا را عمل كنيد .
خواهران عزيزم ، حتماً در فراق برادرتان افسرده خواهيد (شد) اما افسردگي ونگراني رافراموش كنيد . به ياد كربلا بيافتيد ، به ياد روز عاشورا ، آن لحظه اي كه برادران زينب (س) در مقابل چشمش قطعه قطعه مي شدند آن لحظه اي كه خيمه ها را آتش زدند وظيفه زينب در (آن) ميان چه بود ؟ آيا افسردگي وگريه كار ساز مي شد ؟ به صبر ، صبر زينب با صبر خود پيام خون برادرش را به گوش جهانيان رسانيد . شما هم بايد از زينب (س) درس بگيريد و آنگونه باشيد كه زينب بود خواهران عزيزم اگر من شما را اذيت كردم مرا ببخشيد وحلال كنيد .