محمدقاسم حاتمی گل تپه
محل تولد: همدان - کبودرآهنگ
پردیس محل تحصیل: همدان - دانشسرای والفجر بهار
رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی
شهادت: 1366/05/03
محل شهادت: كردستان - بانه
عملیات: نصر4
ای مردم! ای مردم! در مرگ من گریه نکنید چون لایق گریستن نیستم، به یاد مرگ من و برای شادی روح من بر ندای حسین زمان لبیک بگوید و صلاح خونینم را برگیری، سرنوشت جنگ را در میدان نبرد به نفع اسلام و مستضعفان تعیین کنید تا پرچم لا اله الا الله و محمد رسول الله بر پهنه گیتی سایه گسترد و غنچه های لبخند بر لب های مظلومان جهان بشکفد.
ذلک و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب
همچنین بزرگ داشتن شعائر الهی به راستی از پرهیزکاری دلهاست.(حج_32)
قاسم آن نوگل ایمان در دومین روز فروردین ۱۳۴۷ در روستای گل تپه پای به جهان نهاد و از همان کودکی راه و رسم قاسم بن الحسن (ع) را در دامن پر مهر مادر فرا گرفت. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش با موفقیت سپری کرد. در همان دوران ابتدایی با الفبای انقلاب آشنا شد و با ارزش های حاصل آمده از خون شهیدان انسی دائمی پیدا کرد و اصول انقلاب در وجودش نهادینه شد. با توجه به علاقه و حالات روحانی و حراست از دستاوردهای انقلاب و انتقال آن به نسل آینده ردای مقدس تعلیم و تربیت را برگزید و وارد دانشسرای مقدماتی والفجر بهار شد. عشق و علاقه به انقلاب و امام و دفاع از حریم میهن محمد قاسم را بر آن داشت تا در عنفوان جوانی به ندای امام خویش لبیک گفته در جبهههای نبرد حضور یافت. مناجات و راز و نیاز قاسم با کردگار هر بینندهای را شیفته خود می کرد، او باور کرده بود که خون بر شمشیر پیروز است در کردستان هر شب در شب عاشورا به گفتوگو با خدای خویش میپرداخت باشد که خدایش پذیرای قاسم گردد. معلم اخلاق و عرفانی که همکلاسانش عشق و ایمان از او می آموختند با سوختن خویش درس ایثار را به طور کامل به نمایش گذاشت و در سوم مرداد ۱۳۶۶ قامت جوانش خم شد و نخل زندگی اش سرنگون گردید روحش گرامی و یادش زنده باد.
با سلام و درود بیکران بر مهدی موعود(عج) یگانه منجی انسانها و درود فراوان بر نائب حقش امام امت! یگانه بود شکن و درود به یاوران برحق امام زمان که با نثار خون خود درخت اسلام را به ثمر می رسانند. پیام را شروع می کنم درحالی که قلبی سرشار از سخن دارم و قلبی ناتوان! که از عهده وصفش ناتوان است و لذا دست استمداد از خدا میطلبم و چند کلام ناچیز را می نگارم. ای مردم! ای مردم در مرگ من گریه نکنید چون لایق گریستن نیستم به یاد مرگ من و برای شادی روح من بر ندای حسین زمان لبیک بگوید و سلام خونینم را برگیرید سرنوشت جنگ را در میدان نبرد به نفع اسلام و مستضعفان تعیین کنید. تا پرچم لا اله الا الله و محمد رسول الله بر پهنه گیتی سایه گسترده و غنچه های لبخند بر لبهای مظلومان جهان بشکفد. همیشه به یاد خدا باشید و در نمازها حضور قلب داشته باشید و آن گونه اقامه صلاة نمایید که گویی آخرین نماز شماست و شما را به خدا مرا به لطف و بخشش خود قرار دهید و از گناهانی که در حق شما کردهام در گذرید و از خدای منان طلب مغفرت می نمایم و تو ای مادر! شکر خدا کن که فرزندی که تربیت کرده بودی و به حق در دامن مکتب حسین (ع) پرورش یافته و به عشق حسین (ع) راهی جبهه ها شده است مادرم حق شما در گردن من بسیار زیاد است اگر سعادت نسیب (نصیب) من شد حلال کن. ای پدرم! میدانم زحمتم را زیاد کشیدهای تنها بودی! مرا درس خوان کردی و می دانم هم تنها خواهی شد چون برادرانم کوچک اند. برای من گریه نکنید و نگذارید خواهرانم گریه کنند حیف که برادر بزرگ نداشتم تا سلاح خونینم را بر گیرند ولی میدانم جوانان ایران نخواهند گذاشت سلاح من به زمین بماند. ای مادر! حلالم کن که روز آخر من است صبر کن مادر که راه ها بود راه خدا!
من کنم با خون خود کربلا لاله گون
ز فداکاری کنم کاخ ستم را واژگون
نور چشم فاطمه در کربلا بی یاور است
تا که جاویدان بماند نام حسین و اکبرت
والسلام
66/4/2