محمد نظری

محل تولد: گيلان - دیلمان-روستای خاکشور

پردیس محل تحصیل: گيلان - تربیت معلم شهید رجایی

رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی

شهادت: 1366/11/25

محل شهادت: خاک عراق - ماووت عراق

عملیات: بیت المقدس 2

چون ستمگران به زور بر ما حمله كرده اند و مي خواهند ما را به زير سازش ببرند جوانان مملكت همه دست در دست هم داده و تا آخرين قطره هاي خونمان مي جنگيم و سازش نمي پذيريم!

شهيد محمد نظري جواني خوش رو و در نهايتِ سادگي و صفا بود. تواضع، فروتني و متانتش باعث شد تا دوستان و خويشان را شيفته خود سازد. او علاقة وافري به والدين داشت. براي آموختن علم از خود جديّت بسياري نشان مي داد، در امر كشاورزي و امور منزل به خانواده كمك مي كرد. بارها به خانواده سفارش مي كرد تا رعايت حقوق همسايگان را مدنظر داشته باشند. عشق و دلدادگي اش به ائمه اطهار وادارش ساخت تا در ايّام عزاداري و مراسم مذهبي حضوري فعّال داشته باشد. شهيد يكي از بانيان ساخت مسجد امام حسن مجتبي (ع) در محل بود و به ياري سايرين، احداث كننده آن بودند. شهيد نظري اهل مطالعه بود و كتب علماي دين را در حد امكان مي خواند تا بر شعور ديني و معنوي خود بيافزايد.
چون ستمگران به زور بر ما حمله كرده اند و مي خواهند ما را به زير سازش ببرند جوانان مملكت همه دست در دست هم داده و تا آخرين قطره هاي خونمان مي جنگيم و سازش نمي پذيريم

به نام خداوند بخشنده مهربان
درود و سلام فراوان به منجی عالم بشریت حضرت ولی عصر امام زمان و نایب بر حق ایشان رهبر انقلاب بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و با سلام و درود گرم به خانواده های شهدا و معلولین و مجروحین و اسرا. خدمت پدر و مادر پیرم سلام میگویم.
مادرم زحمت های فراوانی برای من کشیدی اما افسوس که نکردم خدمتی مادر برایت.
امیدوارم که مرا حلال کنی و از پدر پیرم که من تنها امید او بودم امیدوارم که مرا حلال فرمایی.
پدر و مادرم چون ستمگران بر دودمان ما حمله کرده اند و میخواهند ما را به زمین سازش ببرند ما جوانان مملکت دست در دست هم داده و تا آخرین قطره های خون مان میجنگیم و سازش نمی پذیریم.
از عموهایم حلالیت میطلبم. خواهر بزرگ و داماد عزیزم شما بعد از من به عنوان بزرگتر خانواده ما باید زندگی مان را حفظ کنید. تمام ‌اموالی را که از پدر و مادر به من می‌رسید در میان خواهر کوچکم و محمد رضا رمضانی تقسیم کنید .( این قسمت وصیت شخصی است)
امیدوارم که خداوند مرا مورد رحمت خودش قرار دهد و من به عنوان بنده بسیار بسیار ضعیف بتوانم چند صباحی را در جبهه های حق علیه باطل به سر ببرم و اگر شهید شدم مرا در امام زاده ابراهیم دفن نمایید.
و از خدای بزرگ مسئلت دارم که هر گناهی را که تا به حال انجام داده ام اکنون خدا دست توسل به سوی شما دراز کرده ام و جز تو کسی را ندارم که پیش او برم و از او تقاضای حاجت را بخواهم و من از کسانی که بر گردن من حق دارند خواهشمندم با مراجعه به خواهر بزرگم حق خودشان را دریافت نمایند.
امیدوارم خداوند حقی را که بر گردن من دارد ببخشد.
ببوسم دستت ای مادر که پروردی مرا آزاد/ بیا با ما تماشا کن که فرزندت شده داماد/ به حجله میرود شادان ولی زخمی به تن دارد/ به جای رخت دامادی لباس خون به تن دارد
والسلام علیکم و رحمة الله این چند کلمه را به عنوان وصیت نوشتم .
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار/خدایا دشمنان اسلام را نابودشان بگردان