محمد کلاهی
محل تولد: تهران - سرآسیاب دولاب تهران
پردیس محل تحصیل: سمنان - دانشرای مقدماتی شهید منتظری بسطام
رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی
شهادت: 1367/02/07
محل شهادت: خوزستان - جنوب جزیره مجنون - دژ خندق
عملیات: جبهههای حق علیه باطل
خواهر عزیز و بزرگوارم! اولاً حجاب خود را رعایت کن و دوماً با مردم مهربان باش؛ سوماً از سخنان بیهوده بپرهیز؛ چهارماً غیبت نکن و به سخنان غیبت کنندگان گوش مده.
محمد فرزند عوضعلی کلاهی در بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۵0 مصادف با میلاد پیامبر مکرم اسلام در سرآسیاب دولاب تهران به دنیا آمد. پدرش راننده شرکت واحد اتوبوس تهران بود. شب ها نامه های حضرت امام (ره) را که از قم به تعمیرگاه فنی می رسید داخل اتوبوس ها می ریخت تا صبح، مسافران آنها را بخوانند. دیری نپایید که شناسایی و از کار اخراج شد. پدر به خانواده به سمنان آمد و در درجزین مهدیشهر ساکن گردید. محمد قبل از رسیدن به سن تکلیف به نماز و روزه اهتمام کامل داشت. دوره ابتدایی را در مدرسه ولیعصر و راهنمایی را در مدرسه هجرت گذراند. تابستان ها در کار کشاورزی به خانواده کمک میکرد. تا حدودی در برق کاری و بنایی هم مهارت داشت. در نقاشی هم آثاری به یادگار گذاشت. از کلاس چهارم با فعالیتهای بسیج و جبهه آشنا شد. همراه پدرش به پایگاه بسیج شهید مطهری می رفت. پس از قبولی در دانشسرای مقدماتی شهید محمد منتظری بسطام، به عنوان مسئول بسیج دانش آموزی آن را فعالیتش را آغاز کرد. دانش آموز-معلم سال دوم دانشسرا، را اولین بار در اسفند ۱۳۶۶ پس از گذراندن دوره آموزشی دو ماهه، سه ماه به عنوان تک تیرانداز راهی کردستان شد. آنجا از ناحیه چشم چپ شیمیایی گردید. دومین بار در بیست و چهارم فروردین ۱۳۶۷ به عنوان آرپی جی زن با تیپ دوازده قائم، گردان موسی بن جعفر (ع) در جزیره مجنون، حضور یافت. سرانجام در هفتم اردیبهشت، مطابق با شب شهادت حضرت علی (ع) بر اثر اصابت ترکش به سر و پهلو، جام شهادت را سرکشید. پس از تشییع، پیکر مطهرش را در جوار شهدای درجزین به خاک سپردند.
اولا برادران عزیز و گرامی که خود پاک از گناه هستید، به آنها می گویم از زندگی خود به طور صحیح و در راه خدا استفاده کنند و به نفس خود اجازه هیچ سخنی را ندهند که نفس خود شیطانی بزرگ است و دل که همان نفس است را تاریک نکنند و در برابر دشمنان درونی و بیرونی قد علم کنند و نگذارند که این دو دشمن بر آنها غلبه کنند و به برادران دینی خود کمک کنند.
دوم، خواهران پاک و با حجاب، باید به عنوان وظیفه شرعی خود حجاب اسلامی را رعایت کنند که فساد یک جامعه شکست آن را در پی دارد و همیشه در کار های اسلام که با همکاری است شرکت کنند.
سوم پدرم، از شما کمال تشکر را دارم که به من اجازه هر کاری مخصوصا جبهه را دادی و به شما می گویم که برای من غم مخور که پسر شما در راه خوبی رفته است و امانت خود را به نحو احسن به خدا بدگردانده ای.
چهارم مادرم، که شما باید همچون حضرت فاطمه (س) باشید و در مقابل هر سختی مقاومت کنید که خدا هیچ سختی را بدون نعمت و امتحان برای تو قرار نداده است که در هر سختی نعمتی و در هر راحتی امتحانی است.
خواهر عزیز و بزرگوارم! اولاً حجاب خود را رعایت کن و دوماً با مردم مهربان باش؛ سوماً؛ از سخنان بیهوده بپرهیز؛ چهارماً غیبت نکن و به سخنان غیبت کنندگان گوش مده.