مصطفی بابایی پور

محل تولد: همدان - همدان

پردیس محل تحصیل: همدان - تربیت معلم شهید بهشتی تویسرکان استان همدان

رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی

شهادت: 1364/11/28

محل شهادت: خاک عراق - فاو

عملیات: والفجر 8

مسلمان با اتكا به خداوند هيچگاه از حوادث روزگار گريزان نمى باشد بلكه سختى و مشكل را زمينه رحمت خداوندى محسوب داشته و از ايام، درس مقاومت و ايثار مى اموزد مگر مى شود كسى مسلمان باشد ولى گفته اش با عملش سازگار نباشد؟ اين ناباوران در ما اثر كنند همين ها كه با انقلاب مخالفت مى كنند مگر اكثرشان از آن اشرافيها و از قماش آن مستكبرين بلا نشين نيستند؟ پس من بچه كشاورز چرا پيرو آن بى دين ها باشم؟

وَ لا تَقولوا لِمَن یُقتَلُ فی سَبیلِ اللهِ اَمواتٌ بَل اَحیاءٌ وَ لکِن لا تَشعُرونَ
و مرده نگویید بر کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند، بلکه آنها زنده‌اند و شما نمی‌فهمید.

شهید مصطفی بابایی‌پور در خانواده‌ای مذهبی و اصیل در شهر همدان در جوار کوه الوند در میان دل‌های پاک به سال 1345 دیده به جهان گشود. وی را مصطفی نام نهادند، الحق شایسته نامش بود. او می‌گوید: من فرزند ایران، پرورده قرآن، سرباز اسلام و برگزیده‌ای از رهروانم، آری من مصطفایم.
خانواده محترمش چون از رشد فرهنگی خاصی برخوردار بودند وی را روانه جایگاه علم و دانش نمودند و پس از طی دوران ابتدایی با امتیاز ممتازی وارد مقطع راهنمایی می‌شود تا اینکه استعداد درخشان خود را رقم بزند و رشته تحصیلی و حرفه توام با تحصیل را انتخاب کند. او در این مقطع آمادگی و علایق خود را کسب و در رشته تجربی در دبیرستان شریعتی کسب علم را ادامه می‌دهد، و سرانجام در سال 1363 وارد تربیت معلم می‌شود و برای دبیری کسب علم می‌کند علمش در خصوصیات اخلاقی او مصداق دارد.
از کودکی دلش را با تلاوت قرآن آشنا می‌کند و قلبش را با کلام خدا آرام می‌بخشد و مداوم در جلسات قرآن شرکت می جوید. خیلی در اصول پایبند است، زیرا او نماز و روزه‌اش ترک نمی‌شود و مداوم نماز یومیه خود را به صورت جماعت برگزار می‌کند و بر صفحه دلش به خط طلایی نوشته بود امر به معروف و نهی از منکر واجب. علامت خطر بر سر لوحه در خضوعش زده بود که دروغ ممنوع. او حرم دلش را مسجد خدا و خلوت شب کرده بود. او کلید در حرم را سکوت دانسته بود.
این دوست این حبیب خدا فعالیت گسترده در قبل از انقلاب داشت. در صفوف تظاهرات اعلان نفرت علیه رژیم پلید شاهنشاهی ابراز می‌کرد چرا که وی زاده معنویت بود و با فضیلت انس گرفته بود.
فعالیت‌های بعد از انقلاب او در انجمن‌های اسلامی دبیرستان و مقاطع مختلف به صورت جدی انجام می‌گرفت. گفته‌اند که عاشقان یا ز اشک شب، یا ز دعا دارند آنچه که باید داشته باشند. و او در دعای کمیل و توسل شرکت می‌جست. چه می‌دانیم شاید او التماس شهادت داشت شاید او خود را برای فیض رحمت ایزدی آماده می‌کرد و آغشته و سرشته بود در عبادت این بیان خط و نگار دلش قرار داده بود.
مصطفی عاشق بسیج بود حتی گویند هنگامی که در حال تلاوت قرآن یا نماز بود دستمالی را زیر خود پهن می‌کرد و روی آن می‌نشست. دوستمان می‌گوید علت را از او جویا شدم گفت: حکمتش این است که خاطرات بسیجیان و رزمندگان را که بر فرش خاکی نماز می‌گذارند از یاد نبرم. کسی چه می‌داند شاید از اشک شب، بوی دلاویز بهشت را درک می‌کرد اما دریغ که خوبان همیشه خصوصیاتشان مخفی و در پس پرده باقی می‌ماند.
او سکوت را اختیار کرده بود. حرف زدن از چند حال خارج نیست یا باید بگوید دیگران بخندند و یکی را غیبت کنند و خندیدن هم قساوت قلب می‌آورد. او حامی رنگ اسلامی بود و تضاد با تهاجم فرهنگی داشت چرا که می‌گفت تمام ضعف‌ها از خودمان است. باید در ابتدا خود را بشناسیم و مکتب اسلام غنی و سرشار از معنویت است.
این ورزشکار هم سازنده روح بود و هم جسم او را تفکری عمیق و انسانی اجتماعی احاطه کرده بود. خضوع و خشوع و نظم ودقت را به برادر طاهری گوشزد می‌کرد. خودم عینا شاهد بودم بر عبادت با خضوع وی.
بالاخره این کبوتر گمنام پرشکسته شد و مفقود گشت و بر خاک افتاد و اثری از او یافته نشد. اگر در وضعیت مالی خوبی بسر می‌برد ولی مادیات چشم هجرت او را نبست. و جزو کبوترهای آوازخوان گمنام شد و پس از ده سال پیکرش رجعتی دوباره یافت. در پایان، این جمله‌ی او هدیه شما باد: که مسلمان با اتکا به خداوند هیچگاه از حوادث گریزان نمی‌باشد؛ بلکه سختی را منبع رحمت محسوب داشته و از امام درس مقاومت و ایثار می‌آموزد. مگر می‌شود کسی مسلمان باشد ولی گفتارش با عملش یکی نباشد.
در اینجا پای صحبت‌های شیرین پدرش می‌نشینیم تا چهره مصطفی را از دید او روشن نماییم. مصطفی از همان بچگی جلسه عقیدتی و مذهبی می‌رفت و در همان دوران کودکی قرآن را در مکتب فرا گرفت و در همان دوران کودکی علاقه وافری به تلاوت و فراگیری علوم قرآنی و مذهبی داشت و در این رابطه یک نوار قرآن از او هست که در سن شش سالگی خوانده است.

بسم الله الرحمن الرحيم
ان تنصرالله ينصركم و يثبت اقدامكم
نظر به حساسيتى كه جنگ امروز به خود گرفته و مى رود كه آخرين ضربات كارى به دست پرتوان سرباز راستين اسلام بر سر خصم زبون فرود آيد احساس مى شود كه بيش از هر زمان ديگر اسلام محتاج جان فشانى و پايمردى مردانى است كه به نحوى راه و رسم آزادگى در پيش گرفته اند و سنگينى اين بار گران بيش از همه بر دوش فرزندان بى آلايش اين آب و خاك است. فرزندانى كه اگر چه از اول حامى انقلاب بودند و در مراحل حساس از آن پشتيبانى كردند ليكن امروز آزمايش ديگر در پيش است و قصد آن دارد كه ديگر بار اخلاص ما را به محك تجربه بيازمايد تا لااقل خود را در يابيم كه تا چه حد صديقيم و تا كجا حاضريم از شعائر مكتبمان دفاع كنيم شايد خدایى ناخواسته در ميان ما افرادى باشند كه حمايتهاى خود را انقلاب حماسه ها مى سرايند اما آنجا كه سخن از عملى به ميان آيد كمتر كسى است كه مردانه بر گفته هاى خويش ايستادگى نمايد. ليك بر فرزندان اينچنين سرزمينى دلير پرور و مكتبى اين چنين شهيد پرور زيبنده نيست كه راه رفيقان ناموافق در پيش گيرد و آنجایيكه صحبت از ايثار به ميان آيد ميدان تهى گردد و تمامى مدعايش را به دست فراموشى سپارد نه هرگز!.
مسلمان با اتكا به خداوند هيچگاه از حوادث روزگار گريزان نمى باشد بلكه سختى و مشكل را زمينه رحمت خداوندى محسوب داشته و از ايام، درس مقاومت و ايثار مى اموزد مگر مى شود كسى مسلمان باشد ولى گفته اش با عملش سازگار نباشد ؟ اين ناباوران در ما اثر كنند همين ها كه با انقلاب مخالفت مى كنند مگر اكثرشان از آن اشرافيها و از قماش آن مستكبرين بلانشين نيستند؟ پس من بچه كشاورز چرا پيرو آن بى دين ها باشم؟ برادرم يقين دان كه اگر او به هدفش نايل آيد سوار بر ما خواهد شد و ان وقت است كه همه چيز از دست خواهد رفت. از فرزند چنين مذهبى و سرزمينى انتظار است كه مفاسد فرهنگ بىگانه را بر خود زيبنده نداند چه تاريخ نشان داده است كه ارمغان بيگانه براى ملل محروم چيزى جز انحطاط و ارتجاع در بر نداشتند. پس اين واقعا ساده لوحى و كوته فكرى است كه با وجودى كه مى بينيم دنياى اين چنين بى رحم در مقابل انقلاب و جنگ ايستاده ما هم خود را در مقابل اين حركت اين ملت زجر كشده سنگ اندازى كنيم. البته كس منكر نواقص و خطاياى موجود در جريان انقلاب نيست كه مع الوصف آيا صلاح بر اين نيست كه من و تو در كنار هم و با همفكرى و همكارى هم دست در دست هم گذارده و با دلى پر اميد در جهت ساختن ايرانى آباد و آزاد تحت لواى اسلام گام برداشته و با سرافرازى دعا كنيم كه مسلمانيم؟! در خاتمه از تمامى سروران كه آخرين وصاياى حقير را با صبورى تحمل فرمودند التماس دعا داشته و حلالى مى طلبم.
والسلام
سرباز اسلام مصطفی بابایی پور