نادر تیموری

محل تولد: آذربایجان‌غربی - پلدشت

پردیس محل تحصیل: آذربایجان‌غربی - شهید مطهری خوی

رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی

شهادت: 1365/10/24

محل شهادت: خوزستان - شلمچه

عملیات: کربلا 5

برادران استغفار و دعا را از ياد نبريد كه بهترين درمان ها براي تسكين دردهاست و هميشه به ياد خدا باشيد و در راه او قدم برداريد و هرگز دشمنان بين شما تفرقه نيندازند و شما را از روحانيت متعهد جدا نكنند كه اگر چنين كردند، روز بدبختي مسلمانان و روز جشن ابرقدرت هاست.

شهيد نادر تيموري در سال 1346 در خانواده اي متدين و مذهبي چشم به جهان گشود. تا كلاس پنجم ابتدايي در روستاي قارقلوق تحصيل كرده و سپس جهت ادامه تحصيل به پلدشت عزيمت نموده و مراحل راهنمايي و مقطع متوسطه را در آنجا به پايان رساند. پس از اخذ مدرك ديپلم در تربيت معلم شهرستان خوي پذيرفته شد و براي تكميل علم و دانش رهسپار شهرستان خوي گرديد. ضمن تحصيل براي اداي دين خود به انقلاب اسلامي و ميهن به عضويت بسيج شهرستان خوي درآمده و از اين طريق براي كوتاه كردن دست متجاوزين بعثي عراق راهي جبهه هاي حق عليه باطل گرديد.
شهيد تيموري جواني متدين و با تقوا بود و طبق اظهارات پدر گرانقدرش در هر جا كه حضور مي يافت، از قوانين دين اسلام و فضايل اخلاقي صحبت مي نمود. به نماز و روزه خيلي اهميت مي داد. امام خميني(ره) را از جان و دل دوست مي داشت و هميشه سخنان گرانقدر امام را سرمشق كارهايش قرار مي داد. شهيد والامقام بدون اطلاع خانواده به جبهه عزيمت كرد و در دوران حضور خويش در صحنه هاي نبرد هيچ وقت به مرخصي نيامد و تمام نيروي خود را صرف مبارزه با متجازين عراقي نموده بود و طبق اظهارات دوستان و اهالي روستا رشادت و شجاعت او در عمليات قابل تحسين بود. او در يكي از حمله هاي شيميايي نيروهاي عراقي به ياري و كمك همرزمان خود مي شتابد و سرانجام در همين امدادگري پس از چندين ماه حضور مستمر در جبهه هاي جنگ در تاريخ 65/10/24 در محل شلمچه بر اثر اصابت تركش دشمن عراقي به درجه رفيع شهادت نايل آمد و اينچنين روح اين شهيد بزرگوار به خيل شهيدان مي پيوندد و جاودانه مي شود.
روحش شاد و يادش گرامي باد

بسم ا... الرحمن الرحيم
آن قدر به جبهه مي روم و مي جنگم تا شهيد شوم.
از برادرانم خواهشمندم كه وصيت مرا حفظ بكنند و عمل كنند تا در دنيا و آخرت سعادتمند باشند. اي جوانان نكند در رختخواب ذلت بميريد كه حسين(ع) در ميدان نبرد شهيد شد. اي جوانان مبادا در غفلت بميريد كه علي(ع) در محراب عبادت شهيد شد و مبادا در حال بي تفاوتي بميريد كه علي اكبر حسين در راه حسين(ع) و با هدف شهيد شد. اي مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگيري كنيد كه فردا در محضر خدا نمي توانيد جواب زينب(س) را بدهيد كه تحمل 72 شهيد را نمود. همه مثل خاندان (وهب) جوانان تان را به جبهه هاي نبرد بفرستيد و حتي جسد او را هم تحويل نگيريد. زيرا مادر وهب فرمود: سري را كه در راه خدا داده ام، پس نمي گيرم. برادران استغفار و دعا را از ياد نبريد كه بهترين درمان ها براي تسكين دردهاست و هميشه به ياد خدا باشيد و در راه او قدم برداريد و هرگز دشمنان بين شما تفرقه نيندازند و شما را از روحانيت متعهد جدا نكنند كه اگر چنين كردند، روز بدبختي مسلمانان و روز جشن ابرقدرت هاست.
حضورتان را در جبهه هاي حق عليه باطل ثابت نگه داريد و در امام بيشتر دقيق شويد و سعي كنيد عظمت او را بيابيد و خود را تسليم او سازيد و صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ كنيد. اگر فيضي از شهادت نصيبم گشت، آنان كه پيرو خط سرخ امام خميني نيستند و به ولايت او اعتقاد ندارند، بر من نگريند و بر جنازه من حاضر نشوند. اما باشد كه دماء شهدا آنان را نيز متحول سازد و به رحمت الهي نزديكشان كند. سلام مرا به رهبر عزيزم برسانيد و بگوئيد تا آخرين قطره خونم سنگر اسلام را ترك نخواهم كرد و با خداوند پيمان مي بندم كه در تمام عاشوراها و در تمام كربلاها با حسين(ع) همراه باشم و سنگر او را خالي نكنم. تا هنگامي كه همه احكام اسلام در زير پرچم اسلامي امام زمان(عج) به اجرا درآيد.
مادر عزيزم كه چندين سال زحمت مرا كشيده اي و در روزهاي سختي فرياد رس من بودي، بدان كه تو را از جان و دل دوست مي داشتم. اميدوارم كه شيرت را برايم حلال كنيد. مادر هر كس در زندگي برايش نعمت است، توي اي مادر نعمت من در زندگي ام بودي و پدرم تو كه از دسترنج خود مرا بزرگ كردي و مرا براي فراگيري علم و دانش به مدرسه فرستادي، اميدوارم كه مرا حلال كنيد و اما برادرانم كه در روزهاي سختي ياورم بوديد، اميدوارم كه اين برادر كوچكتان را حلال كنيد و اي خواهر عزيزم كه هميشه براي من مهربان بودي، اميدوارم مرا حلال كني. هرگز از تعليم و فراگيري علم و دانش سير نشده ام. من به تمام دوستان و آشنايان خود توصيه مي كنم كه در فراگيري علم و دانش كوشا باشند و سعي كنيد بيسوادي را از جامعه و روستا و كشورمان ريشه كن كنيد.
دوستان مهربان من كه مثل برادر من بودي، هرگز خاطرات دوستي را فراموش نمي كردم و نخواهم كرد. من براي شما سلام گرمي دارم و سلام مرا به زن داداش هايم برسانيد و خانواده هاي عموهايم و ساير خانواده ها برسانيد.
و باري پدرم و مادرم و برادرانم تك به تك از همه اهالي بخواهيد كه مرا حلال كنند كه اگر از من بدي ديده اند و از شما استدعا دارم كه اين وصيت نامه مرا برادرانم و يا يكي از دوستانم اكبر اسد زاده و يا سايرين بر سر قبرم بخوانند. متشكرم.
نسيم عشق بوي تازه دارد
چراغ شوق سوي تازه دارد
از اين در آتش ابراهيم مردان
شهادت آبروي تازه دارد
شهيدان آب را تعليم كردند
شهيدان شوق را تعبير كردند
چون دل بستند نگسستند هرگز
شهيدان عشق را تفسير كردند
نادر تيموري
65/10/4
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.