نصرت یازرلو

محل تولد: گلستان - رامیان

پردیس محل تحصیل: گلستان - تربیت معلم شهید بهشتی

رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی

شهادت: 1365/10/19

محل شهادت: خوزستان - شلمچه

عملیات: کربلا 5

انسان وقتی خود را مملوک خدا می یابد و همه شٸون خود را از خدا می بیند و هرگونه استقلال را از خود نفی می کند ، خود را به تمام معنی عبد خدا می یابد و خدا را مالک مطلق خویش می بیند ، در این صورت است که به وظیفه بندگی قیام می کند و در مسیر عبودیت و شهادت در راه خدا گام بر می دارد.

الف)تولد و دوران کودکی
شهید نصرت یازرلو در سال 1344 در یک خانواده ی مکتبی و مذهبی و مستضعف چشم به جهان گشود و دوران شیرخوارگی را در پای منبر ها و مجالس حسینی (محرم) به همراه مادر بزرگوارش گذراند همانجا درس شهادت را آموخت و دوران شیر خوارگی را به این ترتیب به پایان رساند و خانواده محترمش در تأدیب شهید نصرت کوشش وافری داشتند مثل معروف (التعلم فی الصغر کالنقش علی الحجر) یادگیری در خردسالی همچون نقش بر روی سنگ پایدار خواهد ماند. و در کودکی شهید نصرت بذر را خوب کشت کردند و قلبش را خوب آماده کردند تا میوه ی آن به اینگونه به ثمر برسد.
شهید نصرت کودکی بودند که از همان نوزادی در یک محیط مذهبی و دینی پرورش یافته و صد ها مرتبه آهنگ دلنشین تلاوت قرآن و لفظ زیبای کلام خدا را شنیده و با چشمش منظره های نماز خواندن پدر و مادر را دیده بود و شهید نصرت هم به تقلید از پدر و مادر جا مهری را پهن کرده مانند پدر و مادر بسوی خدا و برای خدا خم و راست می شدند.
ب)دوران تحصیل
و سیری کوتاه به دوران تحصیلی شهید نصرت یازرلو ، شهید نصرت یازرلو در سن هفت سالگی پا به موسسه ابتدایی گذاشت و با مشقات فراوان دوره پنج سال ابتدایی را پشت سر گذاشت و به مدرسه جدید دوره راهنمایی پا نهادند دوره ای که شهید نصرت حداکثر فعالیت خود را از این دوره آغاز می کند در مساجد و گروه های سرود شرکت می کند و به دلیل جذابیت و خوش صدایی خودش باعث می شود که مسئول ایشان ، شهید نصرت را تک خوان و بلبل گروه انتخاب می کند و بعد از اندک زمانی در همین گروه و در مسجد جعفری مسئول گروه سرود قرار می گیرد و چندین جوایز بخاطر خوب خواندن دریافت می کند و در همان سال در کتابخانه مسجد جعفری رامیان عضو می شوند در اواسط سال اول راهنمایی ۱۳۵۷ تظاهراتی بر علیه رژیم کثیف پهلوی در ایران برپا می شود شهید نصرت لازم و ضروری میبیند که خود را در این خط ، خط امام قرار بدهد و با جرأت تمام ، در تمام راهپیمایی ها و تظاهرات ها شرکت می کردند و میثاق خود را از سال ۵۷ با انقلاب و دوران راهنمایی را با این همه فعالیت پشت سر گذاشت و بعد از پایان دوره راهنمایی وارد دبیرستان شدند لذا جوشش و خروش شهید نصرت یازرلو او را یک لحظه آرام نمی گذاشت تا آنجا که در این ایام نام خود را در واحد بسیج برای خدمت بیشتر به انقلاب اسلامی ثبت نام کند . و در دبیرستان میخواستند که انقلاب را با زبان خیلی ساده تر به ملتی که ظالمان آنها را بیسواد ببار آورده بودند درس بدهند .تشخیص دادند که بهترین راه برای این چنین افراد بیسواد هنر تئاتر موثر باشد و در این دسته خیلی از نقش ها را بازی کردند
و توانستند در تئاتر نقش هایی را ایفا کند که اینها خدائی نشانگر دلسوزی به انقلاب بود باز هم به اینها اکتفا نمی کرد و در انجمن اسلامی مدارس هم فعالیت زیادی داشتند بخصوص در بخش فرهنگی تبلیغی که بتوانند فرهنگ اسلامی را به حد نهایی برسانند فعالیت های چشمگیری از جمله ۲ بهمن ، ۱۳ آبان ،۱۲ فروردین و غیره.
در مدرسه پوستر و کارهای هنری دیگری انجام میدادند و شهید نصرت کسی بودند که هم درس میخواندند و هم عصای دست پدر و مادر خود بودند و در سال ۱۳۶۴ در کنکور سراسری تربیت معلم شرکت کردند و در آن سال قبولی آن را کسب کردند و در تربیت معلم شهید بهشتی گنبد مشغول تحصیل شدند و هنوز مدت کوتاهی نگذشته بود که چهره ی پاکش را تشخیص دادند که ایشان باید دلسوز به انقلاب باشند بلافاصله در انجمن گذاشتند و در همان مرکز و حین تحصیل چندین بار عازم جبهه های حق علیه باطل شدند که خلاصه به اهداف تربیت نامش را درج کردند و بعد از یک جلسه تبلیغات آن تربیت معلم را به عهده ی شهید نصرت یازرلو خود نائل آمدند.
ج)دوران قبل از انقلاب
همانطور که اشاره شد شهید نصرت قبل از انقلاب فعالیت هایی در مساجد انجام میدادند که از او بعنوان مسئول گروه سرود استفاده می کند و یا در دعاهای کمیل و دعاهای توسل و دعای ندبه شرکت میکند تا آگاهی شهید نصرت نسبت به ائمه معصومین بیشتر باشد و این قلب را آماده تا در سال ۵۷ شورش را بپا کند
بله در تبلیغات انقلاب خیلی موثر بودند در سال اول راهنمایی در اعتصابات مدرسه و راهپیمایی مدرسه شرکت داشتند.
د) دوران بعد از انقلاب
بعد از اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید شهید نصرت اولین کاری که کردند: دوره یک ماه آموزش بسیج مردمی را دیدند و بعد از آن وارد گروه های مقاومت شدند که در پایگاه ها فعالیت های صد در صد داشتند و برای حراست از انقلاب اسلامی حضور کامل در بسیج داشتند و در سال ۱۳۶۴ از تربیت معلم عازم جبهه های حق علیه باطل شدند . شهید نصرت بعد از آموزش یگان دریایی وارد عازم خط مقدم شدند و بعد از مدت کوتاهی والفجر ۸ شروع شد که شهید نصرت در آن عملیات مسئولیت سکانداری را داشتند که در همان عملیات مجروح شیمیایی می شوند و شهید نصرت را به پشت منتقل می کند. پس از مدت کوتاهی که در بیمارستان هنوز بهبود نیافته خود درخواست خط مقدم را می کند و به دلیل جراحت درونی، پزشکان اجازه رفتن نمی دهند و به شهید نصرت پیشنهاد استراحت در منزل را می کند و شهید به پزشکان با یک لحن تندی جواب می دهند که پزشکان متحیر می شوند . و دوباره عازم خط می شوند که پس از اندک زمانی کل گردان را برای استراحت در جایگاه قبلی خود می آورند و بعد از آن تسویه حساب را برای کلیه برادران می دهند و بعد از جبهه در پشت برای جذب مردم فعالیت خود را شروع می کند. هنوز یکسال نگذشته بود که سپاه حضرت محمد (ص) را درخواست می کند . شهید نصرت لازم می بیند که در این لشکر رسول الله قرار بگیرد و نام خود را در این کاروان ثبت نام کند و بعد از ثبت نام عازم جبهه نور علیه ظلمت می شوند که با سپاه وارد شمه عاشقان سرزمین کربلا یعنی هفت تپه و بعد از اندکی به خط مقدم عازم می شوند که در سال ۶۵ کربلای ۴ شروع شد که در آن عملیات مجروح و موج می گیرد و شهید نصرت را به پشت انتقال می دهند باز هم دلش نمی کند که آن سرزمین عاشقان را رها کند و بیابد. بله در بیمارستان ها کمی بهبود یافته دوباره عازم خط مقدم می شوند که کربلای ۵ را شروع می شوند که در آن عملیات شهید می شود.
ه)چگونگی شهادت
بعد از چند بار مجروح شدن که یکبار بوسیله بمب های شیمیایی و یکبار بوسیله ی موج که در کربلای ۵ بوسیله هواپیمای دشمن بعثی به شهادت رسیدند.
و) خصوصیات اخلاقی شهید
از هر کجای شهید نصرت صحبت کنیم می توانیم بگوییم اخلاق حسنه شهید نصرت بود . از اخلاق بارز شهید نصرت که همیشه در نماز های جماعت چه در مساجد و چه در مدارس همیشه در صفوف نماز جماعت قرار داشتند و در انجام واجبات همیشه به موقع انجام میدادند در گرفتن روزه که بعنوان یک فریضه بود ایشان هیچ گونه کوتاهی نداشتند و یکی از مقلدان واقعی امام امت بودند و دیگر اینکه همیشه در بسیج که با اخلاق بارز خود به دیگران درس می دادند که خلاصه با چندین بار عازم به جبهه درس و اخلاقی به تمامی انسان ها آموختند که فراموش شدنی نیست. و بله بخاطر همین بود که معلمی را انتخاب کرده بودند که اگر زنده بودند با زبان خود برای تأدیب انسان ها بکوشند و اگر هم شهید شدند با خون سرخ خودش.

بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان

"الَّذين آمَنُوا وَ جاهَدُوا في سَبيل اللهِ ‌ بِأَمْوالِهِمْ وَأَنْفُسِهِم أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللهِ ‌ وَ أُولئِكَهُمُ الْفائِزُونَ"
با یاد اقدس باری تعالی و سلام به محضر مهدی موعود(عج) و نایب بر حقش و امت حزب الله و ملت شهید پرور
انسان وقتی خود را مملوک خدا می یابد و همه شٸون خود را از خدا می بیند و هرگونه استقلال را از خود نفی می کند ، خود را به تمام معنی عبد خدا می یابد و خدا را مالک مطلق خویش می بیند ، در این صورت است که به وظیفه بندگی قیام می کند و در مسیر عبودیت و شهادت در راه خدا گام بر می دارد.
تاریخ در بیشتر اوقات و ایام سیری یکنواخت دارد تا آنجا که گفته اند تاریخ تکرار است. تنها چیزی که تاریخ را از یک تکرار ملالت آور رهایی می دهد، انقلاب است.
انقلاب اسلامی ایران که خود گویای این حقیقت است، با فریاد رسا و خاموش نشدنی امام خمینی ، این قلب تپنده امت اسلام که همچون موجی خروشان از قلب توده امت حزب الله به خواست آنها گرویده است. در جامعه محکوم و مستضعف و ستم دیده ایران که اقتدار خداوند ، آن زر و زیور و زور ، ناله ستمدیدگان را در حنجره شان خشکانده بود ، یکباره فریاد پر طنین این فقیه و حکیم بزرگ عصر، نقاب ظلم را از هم دریده و رهایی و آزادی و شهادت را بشارت دادند ، تا آنجا که در زیر سایه آن ، امت اسلامی آسوده بوده و از ظلم و تجاوز بیگانگان و جهانخواران در امان باشند.
این راهی که امت اسلام در پیش روی گرفته اند و راه به سوی بی نهایت می نهند، همچون طوفان سهمگین هستند که می جوشند و می خروشند و حماسه می آفرینند.
عزیزان هرگاه چراغ اسلام از صدر تاریخ و در طول آن توسط شیر مردی روشن بوده است، مخالفین اسلام در صدد خاموش کردن و نابودی آن برآمده اند. اگر این جریان را از صدر اسلام از زمان پیامبر اکرم صلوات الله علیه بنگریم ، مخالفین بیش از پیش قد علم کرده و بر سر راه اسلام سد باز کردند که تا این زمان، تداوم جریانات و تلاشهای صدر اسلام ، توسط امام و امت مبارزه بوده است که یک بار دیگر منافع غارتگران جهان را به خطر انداخته و برای از بین بردن اسلام دست به هر جنایت و عمل ناشایستی زدند ولی همگی در نطفه خاموش گردیدند. تا اینکه با همدست شدن با نوکر دیرینه خود ، جنگ تحمیلی را بر امت اسلامی ایران به راه انداختند تا بتوانند از گسترش و صدور انقلاب اسلامی جلوگیری نمایند ولی از این جهت نیز ره به سویی نبردند زیرا دلیران و جنگجویان رشید اسلام ، این بسیجیان شیردل اسلام در میادین رزم حضور داشتند و دشمن فریب خورده و رو به زوال را با مشت های آهنین خود و با گلوله های سربی خود ، به عقب رانده و خاک پاک کشورمان را از تجاوز خاٸنین پاک سازی نمودند.
و اما پدر و مادر عزیزم و ارجمندم و ای خواهران مهربانم و تنها برادر عزیزم ، اگرچه خروجم از کنارتان برای شما مصیبت می آفریند و موجب ناراحتی و ناخشنودی شماست ولیکن خروجم، خروجی مثبت بوده و در جهت رضای حق تعالی است که سر تا سر وجودم را در خود گرفته است ، از خود بیخود شده ام و دنیا را در جلوی چشمانم همچون گذرگاه محدودی می نگرم که هر آن خود را از آن بیرون رفته میبینم و ماندن را در آن به خیر نمی بینم.
پدر زحمتکش و گرامیم : که شاید شداید و انواع گرفتاری ها را به جان قبول کرده بودی و با تلاش و زحمت ما را در آغوش گرم خانواده شادمان نگه داشتی تا اینکه چند صباحی را که در این دنیای گذرا هستیم ، شاد و خرم باشیم و از اینکه در قبال این همه خوبی هایت که تا این موقع نتوانستم جواب گوی شما باشم و همیشه موجب ناراحتی شما بوده ام و نتوانستم حق فرزندی را ادا کنم ، از شما معذرت می خواهم و امیدوارم که مرا ببخشید.
و ای مادر غم پرور و عزیز و دوست داشتنی ام که شمع و چراغ محفل گرم خانه بودی و همچون شمع می سوختی و به این سوختن راضی بودی تا ما را در پرتو خود آسوده و خوشحال گردانی و موجب فضیلت و لطف و بردباری و شکیبایی بوده ای ، چه بگویم که در وصف تو آید. همیشه و در همه حال نور چشمانم و شریک غم ها و گرفتاری هایم بودی وبه زحمت و با چه مشکلات جان فرسایی مرا در آغوش پر مهر خود پرورش دادی تا آسوده بخوابم و شیر جانت را دادی تا قوی و بارور شوم تا اینکه موجب افتخار شما باشم و از اینکه نتوانستم همه خوبی هایت را پاسخگو باشم و در همه وقت موجب ناراحتی شما بوده ام و وظیفه فرزندی را در قبال شما نتوانستم ادا نمایم ، معذرت می خواهم و از تو می خواهم که شیرت را بر من حلال کنی.
اما ای خواهران غم پرورم، شمایی که نور دیدگانم بودید ، از اینکه نتوانستم در موقع هجرتم به سوی جبهه با شما خداحافظی کنم ، معذرت می خواهم. امیدوارم که شکیبا و بردبار باشید و همچون زینب های زمان باشید و همیشه در حجاب مقدس اسلام محفوظ و در امان باشید.
دیگر اینکه تنها برادر عزیزم علیرضا جان ، در وقت رفتن نیز با شما خداحافظی نکرده ام از این بابت مرا ببخشید و از اینکه گاه گاهی موجب ناراحتی شما بوده ام و وظیفه برادری در قبال شما و خواهرانم را نتواسته ام ادا نمایم ، معذرت می خواهم. امیدوارم که با تحصیل در سنگر علم و دانش و تحصیل خط رهبریت، فرد شایسته ای جهت شادمانی و سربلندی خانواده و سرافرازی مملکت باشی. و همچنین از پدر بزرگ و مادر بزرگ ، خاله ها و دایی هایم که موجب افتخار من بوده اند، از اینکه با آنها خداحافظی نکرده ام ، معذرت می خواهم و اگر بدی از من دیده اند هر چند که بد بوده ام ،امیدوارم که مرا به بزرگواری خودشان حلال نمایند. دیگر اینکه خانواده عزیزم ، حافظ خون شهیدان باشید و در مراحل دشوار زندگی صبور و شکیبا و بردبار باشید و همیشه در خط رهبریت بوده و امام را تنها نگذارید و در خاتمه اگر قرضی داشته ام بپردازید. از دیگر دوستان و آشنایان می خواهم که مرا حلال نمایید.
در آخر خدای بزرگ ، تو را شکر می کنم که راه شهادت را به من نشان دادی و بر من گشودی و دریچه ای پر افتخار از این دنیای خاکی بسوی آسمانها باز کردی و لذت بخش ترین امید حیاتم را در اختیارم گذاشتی و به امید استخلاص، تحمل همه درد ها و غم ها را برایم میسر کردی.
(به امید پیروزی کفر ستیزان اسلام بر لشکریان ملحد) والسلام