وحید قهری صارمی
محل تولد: همدان - ملایر
پردیس محل تحصیل: همدان - تربیت معلم شهید بهشتی تویسرکان استان همدان
رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی
شهادت: 1365/06/19
محل شهادت: خاک عراق - جزیره مجنون
عملیات: جبهههای حق علیه باطل
وصیت نامه رو هنوز پیدا نکردیم ولی مگه حرف روح الله با روح خدا فرقی داره؟ «همه معلمین در فکر این باشند که خودشان را تهذیب کنند. باید خودشان را مهذب کنند تا حرفشان در دیگران اثر کند. شما باید خیلی توجه داشته باشید که شماها یک مردم عادی نیستید. شماها معلم نسلی هستید که در اتیه همه مقدرات کشور به دست آنها سپرده می شود.» امام خمینی
یاد روزهای جنگ بخیر، یادجبهه های باران بخیر، یاد بسیجیان سلحشور بخیر، یاد کبوتران مهاجر بخیر، یاد کمر هایی کهتا آخر عمر در راه خدا تا اخر عمر به صندلی های چرخدار تکیه زدند، دستهایی که به عباس (ع) پیوست، پاهایی که قبل از مرگ به بهشت قدم گذاشت، چشمهایی که با رفتنشان بصیرت را به ارمغان آورد بخیر، یاد بدنهایی که بی سر با خاکها مانوس شدند، سرهایی که پودر شد و ذره ذره به ابدیت پیوست، جنازههایی که هرگز تشییع نشد و در سکوت بیابانها هم صحبت نیزارها شد بخیر.
یاد بسیجیان مفقود الاثری بخیر که تنها اثرشان کردار نیک شان بود همان هایی که وحید قهری هم یکی از آنها بود.
وحید قهری صارمی در سال ۱۳۴۴ در شهرستان ملایر دیده به جهان گشود در همان دوران کودکی در دامان انسانهایی وارسته پرورش یافت تا در آینده ای نه چندان دور از انسانهای آزاده و با غیرت باشد. در خانواده ی مذهبی و با ایمان روزگار میگذرانید. از این رو اولین تجربه های حیات را با اعتقاد و ایمان دریافت و مومن و معتقد بالید و برآمد.
در دوران دبستان بود که هوش و استعداد سرشارش بر معلمین و خانواده نمایان شد، مسیر تحصیل دوران راهنمایی را سپری نمود. در همان سالها بود که جرقه انقلاب زده شد و او مبارزاتش را با حرکت انقلاب آغاز کرد در بیشتر تظاهرات شرکت داشت، پس از ورود به دوران دبیرستان همراه با درس و تهذیب، بی شکیب علیه زورمداران دست نشانده شاهی، مبارزه می کرد. در همه راهپیماییها و تظاهرات شرکت جست. فریاد خشمش را در علم و عمل به صحنه زندگی برای واژگونی زشتیها با مردم هماهنگ کرد. در این زمان با همکاری دیگر برادارن ایمانی شبانه به پخش اعلامیه های حضرت امام اقدام میکرد، چنانچه شهربانی وقت مدتی در تعقیب این یار انقلاب بودند.
با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) وحید به کمیت و کیفیت خدماتش افزود و برای حفظ و پاسداری از انقلاب اسلامی عاشقانه زحمت کشید، وی چنان عمل کرد که نه کسی او را شناخت و نه در واقعه ای چهره با ایمانش را گشود. با شرکت در پایگاه های مقاومت و تشکیل سپاه عاشقانه به فعالیتهای پیش، از قبیل شرکت در مراسمات و دعاها و نماز جمعه و جماعت تداوم بخشید.
پدرش میگوید: وحید مدام در فکر گسترش و حفظ انقلاب و تمام افکارش در این مسیر مشغول بود و عشق به امام سراسر وجودش را فرا گرفته بود.
آرام و مطمئن بر پایه های استوار ایمان ایستاده بود. پایه های استوار ایمان بر استحکام یقین تکیه دارد و هرگاه این بنای سرافراز را به عشق و تولای اهل بیت، اسمت و طهارت برآورند، محشری برمیانگیزد و در قامت انسانی او، قیاسی از محبت و ایمان، از یقین و عشق برپا بود. برادر طاهری، بسیجی و همرزمش میگوید: وحید دارای روحیه ای عالی از نظر مذهبی داشتند و از نظر سیاسی بینشی وسیع داشتند. با کتاب و کتابخانه انس گرفته بودند گویا مطالعه را یک وظیفه می دانستند. قدر تنهایی را درک کرده بود و ارزش تفکر را در این حالات فهمیده بود. با متانت و وقار بودند. وحید لبخند بر چهره اش نقش بسته بود و اخلاقی نیکو، ذاتی شاد و خوشخو داشت. خصلت بارز او صبر او بود که دوستانش به آن معترف بودند.
با شروع جنگ تحمیلی به اموختن فنون نظامی، راهی کلاسهای فشرده بسیج شد و آگاهیهای لازم را آموخت. باز این حزب الله است که باید بجنگد و با خون خود درخت انقلاب را سیراب کند، وحید هم تحمل ماندن را نداشت و در سال ۱۳۶۱ با کاروان عاشقان عازم سرای خوبان گشت. ارمغان او از عملیات رمضان، مجروحیت با ترکش از ناحیه دست و پا بود، که با بستری شدن در بیمارستان مشهد بهبود یافت. با گذر دوران، او موفق به اخذ دیپلم شد. در همان سال در آزمون ورودی تربیت معلم شرکت کرد و در تربیت معلم شهید بهشتی تویسرکان پذیرفته شد و با علاقه فراوانی که به شغل مقدس معلمی داشت در آن مرکز به تحصیل پرداخت. آری او از همان ابتدا میدانست که باید شمع ره شد و راه را برای آیندگان با سوختن ذره ذره وجود به همگان شناساند و او با انتخاب رشته معلمی می فهماند که دیگر از ماندن خسته شده است. شاید با ذوب شدن خود چون شمع در کلاسها خود را به محبوبش نزدیک تر سازد.
وحید در تربیت معلم نیز ضمن کمال و تهذیب نفس و انجام عبادات و فرائض به فعالیتهای خویش ادامه میدهد و با پذیرفتن مسئولیت کتابخانه، به سر و سامان دادن به وضعیت کتابخانه میپردازد او در اکثر مراسمی که در سطح شهر تشکیل می شد به ویژه تشییع جنازه شهدا با حزن و اندوه فراوان شرکت میکرد.
حاج برنا می گوید: «وحید در مراسم شهدا با همین برگ درختان تاج گلهای قشنگی درست میکرد، آری این هنرمند خوب فهمیده بود کسی سلیقه هنری را در کجا هنر نمایی کند، تواضع و ادب و متانت با او عجین بود.»
در سال ۱۳۶۵ از تربیت معلم فارغالتحصیل شده در تابستان همان سال برای چندمین بار راهی دانشگاه شهادت شد، تا دوشادوش دیگر برادران درس شجاعت و ایثار فرا گیرد. سرانجام با شرکت در عملیات جزیره مجنون این کبوتر سبکبال مفقود گشت و همگان در انتظار بال زدن دوباره اش هستند.
وصیت نامه رو هنوز پیدا نکردیم ولی مگه حرف روح الله با روح خدا فرقی داره؟ «همه معلمین در فکر این باشند که خودشان را تهذیب کنند. باید خودشان را مهذب کنند تا حرفشان در دیگران اثر کند. شما باید خیلی توجه داشته باشید که شماها یک مردم عادی نیستید. شماها معلم نسلی هستید که در اتیه همه مقدرات کشور به دست آنها سپرده می شود.» امام خمینی