یزداله اسفندیاری

محل تولد: کهگیلویه‌و‌بویراحمد - بهمئی

پردیس محل تحصیل: کهگیلویه‌و‌بویراحمد - دانشسرای گچساران

رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی

شهادت: 1367/03/17

محل شهادت: خوزستان - شط علی

عملیات: سایر

من مى روم براى حق عليه باطل بجنگم ودين و مهين وشرف خود دفاع كنم و دست دشمن تجاوزگر را از كشور كوتاه كنم من مى خواهم بگويم اى حسين جان اگر آن زمان كسى نبود تو را يارى كند حالا رزمندگان اسلام نداى هل من ناطر ينصرنى تو را لبيك گفتند وشتابان به سوى جبهه ها مى روند.

شهید یزدالله اسفندیاری در تاریخ 1350/8/10 در یکی از روستاهای دورافتاده بهمئی روستای بنه آخوند در خانواده ای مذهبی و متدین و فقیر دیده به جهان گشود. شهید اسفندیاری دارای پدر و مادری مهربان و باایمان بود که آنها از طریق کشاورزی و دامداری امرار معاش می نمودند. شهید یزدالله اسفندیاری در سال 1356 دوران تحصیل خود را در زادگاهش شروع نمود و در ایام بیکاری کمک کار خانواده اش بود و پدر و مادرش را در امر کشاورزی و دامداری کمک می کرد.
شهید اسفندیاری علاقه وافری نسبت به خانواده اش داشت و با آنها همیشه مهربان بود و هیچگاه کاری را که موجب ناراحتی آنها شود انجام نمی داد. پس از پایان دوران ابتدایی برای ادامه تحصیل دوران راهنمایی در سال 1362 رهسپار روستای سرآسیاب شد و در مدرسه راهنمایی شهید مطهری ادامه تحصیل داد و چون فاصله روستای سرآسیاب تا زادگاهش زیاد بود و این مسیر را هر روز پیاده باید طی می کرد و واقعاً بسیار سخت و طاقت فرسا بود خصوصاً در زمستان که برف و باران می بارید رفتن به مدرسه بسیار مشکل بود. با وجود همه این مشکلات شهید اسفندیاری همیشه از شاگردان ممتاز مدرسه بود و در مدرسه همیشه دانش آموزان را به اقامه نماز جماعت دعوت می کرد و مسائل دینی و اخلاقی را همیشه به آنها می آموخت و در امور فرهنگی مدرسه فعالیت داشت.
شهید اسفندیاری در اوایل جنگ هروقت که می خواست به جبهه اعزام شود به دلیل سن کم از رفتن ایشان جلوگیری کردند تا اینکه در سال سوم راهنمایی که پانزده ساله بود به جبهه اعزام شدند و مدت چهارماه در جبهه حضور داشتند بعد از چهار ماه حضور در جبهه دوباره به مدرسه برای ادامه تحصیل برگشته و در امتحانات سال سوم راهنمایی شرکت نمودند و قبول گردیدند. در همان سال در امتحان ورودی دانشسرای تربیت معلم شهید رجایی گچساران ادامه تحصیل دادند و در سال اول دانشسرا دوباره به جبهه اعزام شد و مدت سه ماه در جبهه حضور داشتند و بعد از سه ماه دوباره به سنگر مدرسه برگشته و ادامه تحصیل دادند و در همان سال امتحانات را با موفقیت به پایان رساند. شهید اسفندیاری در فصل تابستان که مدارس تعطیل بودند با کارکردن خرج و مخارج خانواده اش را تأمین می کرد شهید اسفندیاری با همسایگان و دوستان و همکلاسیهای خود بسیار مهربان بود و همیشه می گفت باید با همسایگان مهربان باشیم و در موقع نیاز به آنها کمک کنیم و همیشه دوستان خود را به رفتن به جبهه تشویق می کرد. او آرزو داشت که جان خود را در راه اسلام و انقلاب فدا نماید. شهید اسفندیاری در سال 66-65 سال دوم دانشسرا ادامه تحصیل داد و در همان سال دوباره به جبهه اعزام شد و در همان سال از ناحیه دست مجروح گردید و مدت سه ماه در جبهه حضور داشتند . در سال 67-1366 به ادامه تحصیل در سال سوم دانشسرای تربیت ادامه دادند و در سال 1367 در فروردین ماه دوباره به جبهه راهی شدند و همیشه می گفت: که تا جنگ ادامه دارد من باید در جبهه حضور داشته باشم. سرانجام در تاریخ 1367/3/17 در منطقه شط علی به آرزوی دیرینه اش که شهادت در راه خداوند و بقاء اسلام و انقلاب اسلامی بود رسید و در تاریخ 1387/3/19 در زادگاهش روستای بنه آخوند به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.

بسم الله الرحمن الرحيم
الا بذكر اله تطمئين القلوب
من مى روم براى حق عليه باطل بجنگم ودين و مهين وشرف خود دفاع كنم و دست دشمن تجاوزگر را از كشور كوتاه كنم من مى خواهم بگويم اى حسين جان اگر آن زمان كسى نبود تو را يارى كند حالا رزمندگان اسلام نداى هل من ناطر ينصرنى تو را لبيك گفتند وشتابان به سوى جبهه ها مى روند . پدر ومادرم اگر من شهيد شدم برايم ناراحت نباشيد وغم نخوريد زيرا ما از خاك بوجود آمده ايم و بايد در آن دفن شويم و بازگشت همه ما به سوى خداست و نگوييد شهدا مرده اند بلكه زنده اند و نزد پروردگار شان روزى مى گيرند وصيت مى كنم كه با وحدت يك ديگر نگذاريد در بين شما تفرقه بيندازند و دست اتحاد به هم دهيد و براى نگه داشتن اسلام بكوشيد .من با آگاهى كامل وعشق وعلاقه به اسلام و لبيك به پيام امام وبخاطر خدا وبا نيت خالص بسوى جبهه شتافته ام وآمده ام كه نشان دهم تا آخرين قطره خون از اين انقلاب حمايت نموده وبا نثار جان خود نشان دهم كه حاضريم مادران ما داغدار و در سوگ عزيزان بسوزند وفرزندان از فراق ناله كنند .
تنها چيزى كه از انسان جدا نمى شود اعمال اوست كه هميشه همراه اوست پس سعى كنيم كه اعمال ما براى رضاى خدا باشد نه اينكه پشت سر ما بگويند كه چه پسر خوبى عجب رزمنده خوبى با اين عجب گفتنها و اى خوبى گفتن چند روز بعد تمام مى شود . پس وصيت مى كنم كه اگر كسى از ما ناراحتى ديده مرا ببخشد مادرم من نتوانستم زحمتهاى شما را كه همچون كوهى بردوشم سنگينى مى كند جبران كنم ولى اين نداى الهى واجبتر از زحمتهاى شماست و شيرت را حلالم كن وپدرم كه با ان ناتوانى غذا براى ما كرديد و شبانه روز زحمت كشيديد وكا ركرديد مرا حلال كنيد وصيت مى كنم كسى كه مى خواهد بين شما تفرقه بيندازد او ورا سركوب كنيد . وسلام
يزد اله اسفنديارى